part 17 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت
part 17 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت
میکرد
part 17
بعد کلی ساعت خرید و گشت رفتیم خانه
صبح
صبح از خواب بیدار شدم که دیدم میا نیست رفتم پایین
که دیدم میا در حال اشپزی هست
+به به
#عه اومدی
+اره
#بیا بشین تا من وسایل رو بیارم
+اوک
نشستم و میا اومد میز رو چید و شروع به خوردن کردیم
#راستی یونا
+بله
#امم خوب واسه امروز اماده ای
+هی نه
#چرا
+هیچی
+عه من کادو نگرفتم
#بعد بهش فکر میکنم
+باشه
بعد خوردن صبحانه رفتبم نشتیم روی مبل و شروع به دیدن
فیلم کردیم و میا زنگ که پیتزا سفارش بده همیجوری
داشتیم نگاه میکردم زنگ خورد میا رفت در رو باز کرد و
اومد
#بیا
+کجا
#سر میز
+نه بیا روی مبل
#باشه
شروع به خوردن پیتزا کردیم که ساعت نزدیک 6 بود
+میا
#بله
+ساعت رو
#ها
#بدو
سریع رفتیم تو اتاق اول من رفتم حموم و بعد میا
شروع به خسک کردن موهامونو خشک کردیم لباسی
خرید بودیم رو پوشیدم آرایش کردیم دیگه ما آماده بودیم
#یونا
+ها
#بین بیا
+چیه
رفتیم پیش میا با چیزی که گفت یه جوری شدم
+چی چی چیمیگی میا
#چیه خوبه که
+اگه خوشش نیاد چی
#مطمئنم خوشش میاد
+اوک
ساعت نزدیک 7 بود رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت
آدرس حرکت کردیم
که بعد چند مین رسیدم با میا رفتیم داخل چقدر آدم اونجا
بود سعی میکردم کوک رو پیدا کنم که دیدمش عرررر
چقدر جذاب شده بود
سریع نگام رو ازش گرفتم که کوک بابا کوک گفت
(علامت بابای کوک")
"خب لطفاً همه جمع شید
" خب میخواستم یه موضوعی رو بهتون بگم خب کوک پسرم
"امروز تولدش هست و یه موضوع دیگه که کوک داره نامزد
" میکنه کوک لطفاً تشیف بیار
ویو یونا
چی چی امکان داره چی یعنی چی بارو نمیکم
که کوک با اون لیا اومد با بالا هان که باباش گفت
"کوک و لیا قرار آخر ابن هفته نامزد مرد
که همش لیا لوس باز دار میاورد عههه
جشن شروع شد همه میرقصیدن
وسط های جشن بود
#هی یونا
+هاـ
#پاشو
+چرا
#به کوک بگو دیگه
+اهان
+باشه(با ناراحتی)
رفتم پیش کوک
+سلام
_سلام
+میشه بیای یه لحضه کارت دارم
_باشه
با کوک اومدیم بیرون عمارت
+خب
_ممنون که به جشن تولدم اومدی
+خواهش
_چی میخواستی بگی
+خب
+کوک من..... دوستت دارم
_خب من آخرین هفته نامزدیم هست که چی
+هیچی(با ناراحتی)
من از اونجا دور شدم رفتم پیش میا
میکرد
part 17
بعد کلی ساعت خرید و گشت رفتیم خانه
صبح
صبح از خواب بیدار شدم که دیدم میا نیست رفتم پایین
که دیدم میا در حال اشپزی هست
+به به
#عه اومدی
+اره
#بیا بشین تا من وسایل رو بیارم
+اوک
نشستم و میا اومد میز رو چید و شروع به خوردن کردیم
#راستی یونا
+بله
#امم خوب واسه امروز اماده ای
+هی نه
#چرا
+هیچی
+عه من کادو نگرفتم
#بعد بهش فکر میکنم
+باشه
بعد خوردن صبحانه رفتبم نشتیم روی مبل و شروع به دیدن
فیلم کردیم و میا زنگ که پیتزا سفارش بده همیجوری
داشتیم نگاه میکردم زنگ خورد میا رفت در رو باز کرد و
اومد
#بیا
+کجا
#سر میز
+نه بیا روی مبل
#باشه
شروع به خوردن پیتزا کردیم که ساعت نزدیک 6 بود
+میا
#بله
+ساعت رو
#ها
#بدو
سریع رفتیم تو اتاق اول من رفتم حموم و بعد میا
شروع به خسک کردن موهامونو خشک کردیم لباسی
خرید بودیم رو پوشیدم آرایش کردیم دیگه ما آماده بودیم
#یونا
+ها
#بین بیا
+چیه
رفتیم پیش میا با چیزی که گفت یه جوری شدم
+چی چی چیمیگی میا
#چیه خوبه که
+اگه خوشش نیاد چی
#مطمئنم خوشش میاد
+اوک
ساعت نزدیک 7 بود رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت
آدرس حرکت کردیم
که بعد چند مین رسیدم با میا رفتیم داخل چقدر آدم اونجا
بود سعی میکردم کوک رو پیدا کنم که دیدمش عرررر
چقدر جذاب شده بود
سریع نگام رو ازش گرفتم که کوک بابا کوک گفت
(علامت بابای کوک")
"خب لطفاً همه جمع شید
" خب میخواستم یه موضوعی رو بهتون بگم خب کوک پسرم
"امروز تولدش هست و یه موضوع دیگه که کوک داره نامزد
" میکنه کوک لطفاً تشیف بیار
ویو یونا
چی چی امکان داره چی یعنی چی بارو نمیکم
که کوک با اون لیا اومد با بالا هان که باباش گفت
"کوک و لیا قرار آخر ابن هفته نامزد مرد
که همش لیا لوس باز دار میاورد عههه
جشن شروع شد همه میرقصیدن
وسط های جشن بود
#هی یونا
+هاـ
#پاشو
+چرا
#به کوک بگو دیگه
+اهان
+باشه(با ناراحتی)
رفتم پیش کوک
+سلام
_سلام
+میشه بیای یه لحضه کارت دارم
_باشه
با کوک اومدیم بیرون عمارت
+خب
_ممنون که به جشن تولدم اومدی
+خواهش
_چی میخواستی بگی
+خب
+کوک من..... دوستت دارم
_خب من آخرین هفته نامزدیم هست که چی
+هیچی(با ناراحتی)
من از اونجا دور شدم رفتم پیش میا
۱۶.۹k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.