پارت ۳۴
ا.ت. چرا اینکارو کردی؟
جیمین. به خاطر من بود که الان اینجایی
ا.ت. به خاطر منم هست که تو اینجایی...دیگه هم از اینکارا برام نکن
جیمین. تو خوبی بهت نیومده؟
ا.ت. هه خوبی؟ خوبی تو نیومده بهم...از یه سوراخ باید چند بار گزیده بشم تا برام عبرت شه مگه؟
جیمین. به چی رسیدی وقتی اون بچه رو کشتی؟
ا.ت. اینو از اون زنت بپرس که رفته سناریو چیده
جیمین. زنم؟
ا.ت. آره زنت
بعدشم از اونجا رفتم توی اتاقم...یعنی چی شده که هوسوک رفت؟ خیلی نگران عمارت بودم...نکنه فهمیده کوک زندست؟ نه بابا مگه میشه؟ لباسمو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم...رسیده به عمارت...رفتم تو که یهو دیدم هوسوک داره میره سمت زیرزمین
ا.ت. چی شده هوسوک؟
هوسوک. هی...هیچی
ا.ت. منو خر حساب کردی؟ بگو ببینم چی شده؟
هوسوک. جون وو
ا.ت. جون وو چیکار کرده؟
هوسوک. چند تا آدم فرستاده تا عمارتو بگردن
ا.ت. چه گوهی خورده؟ ( داد ) من اینو آدمش میکنم
هوسوک صبر کن تا پات کامل خوب شه بعد
ا.ت. باشه...شما الان آدماش کجان؟
هوسوک. تو زیرزمینن تا بفهمیم چرا اینکارو کردن
ا.ت. خوبه تو دیگه میتونی بری
هوسوک. پس آدما چی؟
ا.ت. خودم آدمشون میکنم
هوسوک. باشه
ا.ت. راستی یونا کجاست؟
هوسوک. یونا؟ اممم چیزه
ا.ت. خونه توعه؟
هوسوک. آره
ا.ت. باشه اگه میخواد همیشه دیگه اونجا بمونه
هوسوک. واقعا؟ ( ذوق )
ا.ت. آره حالا هم میتونی بری
هوسوک. خدافظ
رفتم سمت زیرزمین
ا.ت. اینا اونایی که جون وو فرستاده؟
نگهبان. بله
ا.ت. آزادشون کن
نگهبان. چی؟
نگاه ترسناکی بهش انداختم
نگهبان. چشم
رفتم پیش کوک
ا.ت. کوک چطوری؟ حالت خوبه؟
کوک. آره پات چیشده؟ ( ترس )
ا.ت. هیچی بابا تیر خورده
کوک. چی؟؟؟
ا.ت. جیمین تیر زد بهش
کوک. اون عوضیو خودم میکشم
ا.ت. منم بعدش به اون تیر زدم
کوک. کجاش؟
ا.ت. کتفش
کوک. راست یا چپ؟
ا.ت. چپ
کوک. پس میخواستی به قلبش بزنی
ا.ت. چرت نگو نه همینطوری یهویی زدم
کوک. آها آره درسته
ا.ت. چیزی کم و کثر نداری؟
کوک. نه اوکیه مرسی
ا.ت. خوبه
یکماه بعد
دیروز گچ پامو باز کردم...بالاخره از اون عصا ها راحت شدم...با کای و ۷ تا از آدما رفتیم عمارت پارک...درو با لگد باز کردم
ا.ت. هوی جون وو کثافت بیا بیرون
جیمین. چه خبرته؟
ا.ت. به بابات نه ببخشید به عموت بگو بیاد
جیمین. آشغال
ا.ت. درست حرف بزن پارک جیمین
جیمین. نه بابا؟ اگه درست حرف نزنم چی میشه؟
ا.ت. امتحانش مجانیه
جون وو. اینجا چه خبره؟
ا.ت. تو به چه حقی آدم میفرستی جاسوسی منو کنن؟
جون وو. دلم خواست مشکلیه؟
ا.ت. که دلت خواست ها؟
تفنگمو در آوردم گرفتم سمت جون وو و به یک دهم ثانیه کشیده نشد که تیرو زدم...دقیقا از کنار سر جون وو رد شد...تیراندازیم حرف نداشت
جیمین. تو چیکار کردی؟
ا.ت. پارک جیمین اینو به کل خونواده پارک بگو...هیچکس حق نداره با من در بیوفته...فهمیدین؟ ( آخرشو با داد گفت )
با کای و اون ۷ تا از عمارت زدیم بیرون
ا.ت. کای ببین پارک ها کی همشون از عمارت میان بیرون
کای. خانم امشب همشون میخوان برن رستوران
ا.ت. همشون؟ نمیخوام حتی یه نفر هم تو خونه باشه
کای. نه خیالتون راحت
ا.ت. باشه...تو امشب به یه شکلی وقتی پارک ها رفتن میری تو عمارت...میری توی اتاق جیمین و اونجا رو بنزین میریزی بعدشم آتیشش میزنی اما قبل از اینکه اتاق جیمینو آتیش بزنی روی دیوار ها و در اتاق کامل از اون موادی که هوسوک داشت میزنی تا آتیشش به بقیه خونه منتقل نشه گرفتی منظورو؟
کای. بله یعنی کاری کنم که فقط اتاق پارک جیمین آتیش بگیره
ا.ت. دقیقا
کای. چشم خانم
ا.ت. خوبه
جیمین. به خاطر من بود که الان اینجایی
ا.ت. به خاطر منم هست که تو اینجایی...دیگه هم از اینکارا برام نکن
جیمین. تو خوبی بهت نیومده؟
ا.ت. هه خوبی؟ خوبی تو نیومده بهم...از یه سوراخ باید چند بار گزیده بشم تا برام عبرت شه مگه؟
جیمین. به چی رسیدی وقتی اون بچه رو کشتی؟
ا.ت. اینو از اون زنت بپرس که رفته سناریو چیده
جیمین. زنم؟
ا.ت. آره زنت
بعدشم از اونجا رفتم توی اتاقم...یعنی چی شده که هوسوک رفت؟ خیلی نگران عمارت بودم...نکنه فهمیده کوک زندست؟ نه بابا مگه میشه؟ لباسمو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم...رسیده به عمارت...رفتم تو که یهو دیدم هوسوک داره میره سمت زیرزمین
ا.ت. چی شده هوسوک؟
هوسوک. هی...هیچی
ا.ت. منو خر حساب کردی؟ بگو ببینم چی شده؟
هوسوک. جون وو
ا.ت. جون وو چیکار کرده؟
هوسوک. چند تا آدم فرستاده تا عمارتو بگردن
ا.ت. چه گوهی خورده؟ ( داد ) من اینو آدمش میکنم
هوسوک صبر کن تا پات کامل خوب شه بعد
ا.ت. باشه...شما الان آدماش کجان؟
هوسوک. تو زیرزمینن تا بفهمیم چرا اینکارو کردن
ا.ت. خوبه تو دیگه میتونی بری
هوسوک. پس آدما چی؟
ا.ت. خودم آدمشون میکنم
هوسوک. باشه
ا.ت. راستی یونا کجاست؟
هوسوک. یونا؟ اممم چیزه
ا.ت. خونه توعه؟
هوسوک. آره
ا.ت. باشه اگه میخواد همیشه دیگه اونجا بمونه
هوسوک. واقعا؟ ( ذوق )
ا.ت. آره حالا هم میتونی بری
هوسوک. خدافظ
رفتم سمت زیرزمین
ا.ت. اینا اونایی که جون وو فرستاده؟
نگهبان. بله
ا.ت. آزادشون کن
نگهبان. چی؟
نگاه ترسناکی بهش انداختم
نگهبان. چشم
رفتم پیش کوک
ا.ت. کوک چطوری؟ حالت خوبه؟
کوک. آره پات چیشده؟ ( ترس )
ا.ت. هیچی بابا تیر خورده
کوک. چی؟؟؟
ا.ت. جیمین تیر زد بهش
کوک. اون عوضیو خودم میکشم
ا.ت. منم بعدش به اون تیر زدم
کوک. کجاش؟
ا.ت. کتفش
کوک. راست یا چپ؟
ا.ت. چپ
کوک. پس میخواستی به قلبش بزنی
ا.ت. چرت نگو نه همینطوری یهویی زدم
کوک. آها آره درسته
ا.ت. چیزی کم و کثر نداری؟
کوک. نه اوکیه مرسی
ا.ت. خوبه
یکماه بعد
دیروز گچ پامو باز کردم...بالاخره از اون عصا ها راحت شدم...با کای و ۷ تا از آدما رفتیم عمارت پارک...درو با لگد باز کردم
ا.ت. هوی جون وو کثافت بیا بیرون
جیمین. چه خبرته؟
ا.ت. به بابات نه ببخشید به عموت بگو بیاد
جیمین. آشغال
ا.ت. درست حرف بزن پارک جیمین
جیمین. نه بابا؟ اگه درست حرف نزنم چی میشه؟
ا.ت. امتحانش مجانیه
جون وو. اینجا چه خبره؟
ا.ت. تو به چه حقی آدم میفرستی جاسوسی منو کنن؟
جون وو. دلم خواست مشکلیه؟
ا.ت. که دلت خواست ها؟
تفنگمو در آوردم گرفتم سمت جون وو و به یک دهم ثانیه کشیده نشد که تیرو زدم...دقیقا از کنار سر جون وو رد شد...تیراندازیم حرف نداشت
جیمین. تو چیکار کردی؟
ا.ت. پارک جیمین اینو به کل خونواده پارک بگو...هیچکس حق نداره با من در بیوفته...فهمیدین؟ ( آخرشو با داد گفت )
با کای و اون ۷ تا از عمارت زدیم بیرون
ا.ت. کای ببین پارک ها کی همشون از عمارت میان بیرون
کای. خانم امشب همشون میخوان برن رستوران
ا.ت. همشون؟ نمیخوام حتی یه نفر هم تو خونه باشه
کای. نه خیالتون راحت
ا.ت. باشه...تو امشب به یه شکلی وقتی پارک ها رفتن میری تو عمارت...میری توی اتاق جیمین و اونجا رو بنزین میریزی بعدشم آتیشش میزنی اما قبل از اینکه اتاق جیمینو آتیش بزنی روی دیوار ها و در اتاق کامل از اون موادی که هوسوک داشت میزنی تا آتیشش به بقیه خونه منتقل نشه گرفتی منظورو؟
کای. بله یعنی کاری کنم که فقط اتاق پارک جیمین آتیش بگیره
ا.ت. دقیقا
کای. چشم خانم
ا.ت. خوبه
۴.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.