پارت ۸
عکس عوض شد
(ویو ا.ت)
صبح که از خواب بیدار شدم دیدم لختم رفتم یک حمام ۱۰مینی گرفتم و رفتم یک لباس لش پوشیدم(اسلاید بعد)
-صبح بخیر بیا صبحانه بخور
+باشه
(فلش بک بعد از صبحانه)
-دیگه از اون لباسای باز نمیپوشی
+چرا به تو ربطی نداره مگه شوهرمی
-درآینده هستم که
+ هه من مجبور بودم با توی هرزه ازدواج کنم
-خفه شو
+هوی با کی طرفی
-با عمت
(ویو شوگا)
داشتم با ا.ت کل کل میکردم که گوشیم زنگ خورد
دینگ دینگ(مثلاً صدای زنگ گوشی)پدر بزرگ بود جواب دادم
مکالمه شوگا و پدربزرگ
&الوشوگا
-الو بله
&امشب تو و ا.ت بیاین نیویورک برای مراسم بین رییس های مافیا قراره قرعه کشی کنن کی رییس بزرگترین باند مافیا میشه البته با ا.ت بیا به عنوان نامزدت
-ای خدا امان از دست پدربزرگ باشه
&خدافظ پسرم
-بای
+ چیزی شده
-آره پدربزرگ گفته که تو باید به عنوان نامزدم بیای
+ جان عمرا
-اینجا حرف حرفه منه فهمیدی
+نه نفهمیدم
-انگار امشب میخوای عذابت بدم😈🤲 پس من امشب به بدن سک.سیت دست میزنم.
+نه نه هرچی تو بخوای(با ترس)
-خوب پس لباسهای منم جمع کن
+خوب ساعت چند میرم
-ساعت یک و بیست
رو تختم دراز کشیده بودم داشتم ا.تو میدیدم چقدر کیوته آروم چشمامو بستم و خوابیدم
+ساعت نزدیکای ۱ بود آروم رفتم شوگا رو بیدار کنم که یهو سرم رو گذاشت رو سینش
-سکسی گرل من بیا امشبو با من بگذرون
ببخشید کم میزارم خب امتحان دارم دیگههه سخته بعدش من تو برگی نوشتم که یادم نره بای دوستون دارم موچی ها🍓🌈🌈❤️🐇🎉
(ویو ا.ت)
صبح که از خواب بیدار شدم دیدم لختم رفتم یک حمام ۱۰مینی گرفتم و رفتم یک لباس لش پوشیدم(اسلاید بعد)
-صبح بخیر بیا صبحانه بخور
+باشه
(فلش بک بعد از صبحانه)
-دیگه از اون لباسای باز نمیپوشی
+چرا به تو ربطی نداره مگه شوهرمی
-درآینده هستم که
+ هه من مجبور بودم با توی هرزه ازدواج کنم
-خفه شو
+هوی با کی طرفی
-با عمت
(ویو شوگا)
داشتم با ا.ت کل کل میکردم که گوشیم زنگ خورد
دینگ دینگ(مثلاً صدای زنگ گوشی)پدر بزرگ بود جواب دادم
مکالمه شوگا و پدربزرگ
&الوشوگا
-الو بله
&امشب تو و ا.ت بیاین نیویورک برای مراسم بین رییس های مافیا قراره قرعه کشی کنن کی رییس بزرگترین باند مافیا میشه البته با ا.ت بیا به عنوان نامزدت
-ای خدا امان از دست پدربزرگ باشه
&خدافظ پسرم
-بای
+ چیزی شده
-آره پدربزرگ گفته که تو باید به عنوان نامزدم بیای
+ جان عمرا
-اینجا حرف حرفه منه فهمیدی
+نه نفهمیدم
-انگار امشب میخوای عذابت بدم😈🤲 پس من امشب به بدن سک.سیت دست میزنم.
+نه نه هرچی تو بخوای(با ترس)
-خوب پس لباسهای منم جمع کن
+خوب ساعت چند میرم
-ساعت یک و بیست
رو تختم دراز کشیده بودم داشتم ا.تو میدیدم چقدر کیوته آروم چشمامو بستم و خوابیدم
+ساعت نزدیکای ۱ بود آروم رفتم شوگا رو بیدار کنم که یهو سرم رو گذاشت رو سینش
-سکسی گرل من بیا امشبو با من بگذرون
ببخشید کم میزارم خب امتحان دارم دیگههه سخته بعدش من تو برگی نوشتم که یادم نره بای دوستون دارم موچی ها🍓🌈🌈❤️🐇🎉
۷۱۹
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.