(new model) part 7
(new model) part 7
.
.
.
جه اوون: ا.ت جان کارا چطور پیش رفت
اومدم حرفی بزنم که هانیل پرید وسط حرفم
هانیل: چه طور میخواست باشه از سرو وضعش معلومه قبول نشده الان به این پخ کنن گریه میکنه بعد شغل منو مسخره میکنه
.
.
دیگه داشت عصبیم میکرد منم از سر میز بلند شدم با صدای نسبتا بلند گفتم
ا.ت: خانم ندیده نشنیده غیب میگه آره من الانم کارتو مسخره میکنم چون هم بدرد نخوره هم تو با رشوه رفتی اونجا کار میکنی بعدشم مال من هنوز معلوم نمیشه نتایج فردا اعلام میشه و سرو وضع منم بخاطر خسته شدنم هست از ساعت ۶ صبح تا ۹ شب دارم سگ جون میزنم ولی تو میری ۲ ساعت کار میکنی میای خونه
اومد حرف بزنه که من سریع تر گفتم
ا.ت: مرسی واقعا مرسی غذامم زهر مار کردی شب بخیر همگی
و بدو بدو رفتم تو اتاقم
یه نیم ساعتی تو گوشی بودم که دیدم هانی در اتاقمو میزنه گفتم بیاد تو اومد تو نشست رو تختم گفت
هانی: ببین تو الان سه ساله که اینجایی من از اولین روزی که اومدی یه خواهش ازت داشتم اونم اینکه حرفای هانیلو به یه ورت نگیری الانم خواهش میکنم اینکارو کن نمیخوام به خاطر اون نا امید بشی
ا.ت: نترس من هیچوقت نا امید نمیشم بعدشم تنها دلیلی که من امشب با هانیل دهن به دهن شدم این بود که من خیلی خیلی خسته بودم برا همین وگرنه کی حوصله دهن به دهن شدن با اونو داره
هانی دید که چشام داره از بی خوابی میره گفت
هانی: من دیگه میرم عزیزم شب خوش
ا.ت: شب بخیر
هانی رفت که منم سرمو گذاشتم رو بالش و غش کردم از بیخوابی
.
.
.
(صبح)
از خواب بیدار شدم حدود ۱۰ دیقه طول کشید تا آپدیت شم و بفهمم که دیروز چیشده مطمئنن پیامک نتایج اومده ولی جرعت نداشتم گوشیمو بگیرم
رفتم دست و صورتم شستم مسواک زدم
و نشستم رو تخت دیگه عزممو جزم کردم گوشیو گرفتم بله پیام اومده
بازش کردم با دیدنش بدون اینکه متوجه شم داشتم هم گریه میکردم هم جیغ میزدم
آره آره قبول شدن یسسسسس
پیامک رو کامل خوندم گفت ساعت ۴ بعد ظهر باید بریم آتلیه
سریع دوباره دوش گرفتم لباس بیرونمو پوشیدم رفتم پایین پیش بقیه هانی تا منو دید ترسیده منو نگاه کرد که گفت
هانی:.....
.
.
.
اسلاید دوم لباس بیرون ا.ت
خواهش وارانه لایک کنید دوستان🍧🍓
.
.
.
جه اوون: ا.ت جان کارا چطور پیش رفت
اومدم حرفی بزنم که هانیل پرید وسط حرفم
هانیل: چه طور میخواست باشه از سرو وضعش معلومه قبول نشده الان به این پخ کنن گریه میکنه بعد شغل منو مسخره میکنه
.
.
دیگه داشت عصبیم میکرد منم از سر میز بلند شدم با صدای نسبتا بلند گفتم
ا.ت: خانم ندیده نشنیده غیب میگه آره من الانم کارتو مسخره میکنم چون هم بدرد نخوره هم تو با رشوه رفتی اونجا کار میکنی بعدشم مال من هنوز معلوم نمیشه نتایج فردا اعلام میشه و سرو وضع منم بخاطر خسته شدنم هست از ساعت ۶ صبح تا ۹ شب دارم سگ جون میزنم ولی تو میری ۲ ساعت کار میکنی میای خونه
اومد حرف بزنه که من سریع تر گفتم
ا.ت: مرسی واقعا مرسی غذامم زهر مار کردی شب بخیر همگی
و بدو بدو رفتم تو اتاقم
یه نیم ساعتی تو گوشی بودم که دیدم هانی در اتاقمو میزنه گفتم بیاد تو اومد تو نشست رو تختم گفت
هانی: ببین تو الان سه ساله که اینجایی من از اولین روزی که اومدی یه خواهش ازت داشتم اونم اینکه حرفای هانیلو به یه ورت نگیری الانم خواهش میکنم اینکارو کن نمیخوام به خاطر اون نا امید بشی
ا.ت: نترس من هیچوقت نا امید نمیشم بعدشم تنها دلیلی که من امشب با هانیل دهن به دهن شدم این بود که من خیلی خیلی خسته بودم برا همین وگرنه کی حوصله دهن به دهن شدن با اونو داره
هانی دید که چشام داره از بی خوابی میره گفت
هانی: من دیگه میرم عزیزم شب خوش
ا.ت: شب بخیر
هانی رفت که منم سرمو گذاشتم رو بالش و غش کردم از بیخوابی
.
.
.
(صبح)
از خواب بیدار شدم حدود ۱۰ دیقه طول کشید تا آپدیت شم و بفهمم که دیروز چیشده مطمئنن پیامک نتایج اومده ولی جرعت نداشتم گوشیمو بگیرم
رفتم دست و صورتم شستم مسواک زدم
و نشستم رو تخت دیگه عزممو جزم کردم گوشیو گرفتم بله پیام اومده
بازش کردم با دیدنش بدون اینکه متوجه شم داشتم هم گریه میکردم هم جیغ میزدم
آره آره قبول شدن یسسسسس
پیامک رو کامل خوندم گفت ساعت ۴ بعد ظهر باید بریم آتلیه
سریع دوباره دوش گرفتم لباس بیرونمو پوشیدم رفتم پایین پیش بقیه هانی تا منو دید ترسیده منو نگاه کرد که گفت
هانی:.....
.
.
.
اسلاید دوم لباس بیرون ا.ت
خواهش وارانه لایک کنید دوستان🍧🍓
۳.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.