عشق همیشگی پارت ۱۸
تهیونگ بغلم کرد منو روی تخت گذاشت خودشم آمد دراز کشید بغلم کرد منم بغلش کردم خوابیدیم
حالم داشت بهم میخورد یهو از تخت بلند شدم دویدم سمت دست شویی
ازبون تهیونگ
خواب بودم یهو سه هو از تخت بلند شد دوید سمت دست شویی منم دنبالش رفتم رفت تو دست شویی درم بست از پشت در گفتم
تهیونگ : سه هو حالت خوبه
در و باز کرد بغلش کردم
تهیونگ : بیب حالت خوبه
سه هو : (با گریه گفتم)تهیونگ حالم خوب نیست خسته شدم آنقدر درد کشیدم
تهیونگ : آروم باش الان قرصتو میدم
رفتم تو آشپز خونه یه لیوان آب و قرص آوردم دادم سه هو خورد
تهیونگ : الان حالت بهتره
سه هو : اوهم
تهیونگ : دیگه هیچ وقت گریه نکن باشه
سه هو : باشه
گونه شو بوسیدم خوابیدیم
فردا صبح
بیدار شدم سه هو نبود
رفتم دست و صورتمو شستم
دیدم سه هو داره صبحانه درست میکنه از پشت بغلش کردم
تهیونگ : صبح بخیر بیب
سه هو : صبح بخیر
نشتیم صبحانه رو خوردیم
سه هو : من برم اماده شم
تهیونگ : باشه
ازبون سه هو
رفتم تو اتاق لباسم رو در اوردم لباسم رو گرفتم تهیونگ امد تو اتاق
سه هو : جیغغغغغغغ
تهیونگ : چرا جیغ میکشی
سه هو : مگه نمیبینی دارم لباس میپوشم چرا میای تو
تهیونگ : خب منم میخوام لباسم رو عوض کنم
سه هو : باشه بیا تو
لباسم رو پوشیدو تهیونگ همینطور تهیونگ کمرم رو گرفت امد جلوی در گوشم گفت
تهیونگ : بیب ناراحت شدی امد تو اتاق
سه هو : نه
لاله ی گوشمو بوسید
رفتم سویچ ماشینمو گرفتم گرفت قرصمم داخل کیفم گذاشتم که هر موقه درد داشتم بخورم در ماشینمو باز کردم
تهیونگ : بیا بریم
سه هو : من خودم میرم
تهیونگ : نه اگه موقه ی راننده گی حالت بد شه چی
سوار ماشین تهیونگ شدم رفتییم
حالم داشت بهم میخورد یهو از تخت بلند شدم دویدم سمت دست شویی
ازبون تهیونگ
خواب بودم یهو سه هو از تخت بلند شد دوید سمت دست شویی منم دنبالش رفتم رفت تو دست شویی درم بست از پشت در گفتم
تهیونگ : سه هو حالت خوبه
در و باز کرد بغلش کردم
تهیونگ : بیب حالت خوبه
سه هو : (با گریه گفتم)تهیونگ حالم خوب نیست خسته شدم آنقدر درد کشیدم
تهیونگ : آروم باش الان قرصتو میدم
رفتم تو آشپز خونه یه لیوان آب و قرص آوردم دادم سه هو خورد
تهیونگ : الان حالت بهتره
سه هو : اوهم
تهیونگ : دیگه هیچ وقت گریه نکن باشه
سه هو : باشه
گونه شو بوسیدم خوابیدیم
فردا صبح
بیدار شدم سه هو نبود
رفتم دست و صورتمو شستم
دیدم سه هو داره صبحانه درست میکنه از پشت بغلش کردم
تهیونگ : صبح بخیر بیب
سه هو : صبح بخیر
نشتیم صبحانه رو خوردیم
سه هو : من برم اماده شم
تهیونگ : باشه
ازبون سه هو
رفتم تو اتاق لباسم رو در اوردم لباسم رو گرفتم تهیونگ امد تو اتاق
سه هو : جیغغغغغغغ
تهیونگ : چرا جیغ میکشی
سه هو : مگه نمیبینی دارم لباس میپوشم چرا میای تو
تهیونگ : خب منم میخوام لباسم رو عوض کنم
سه هو : باشه بیا تو
لباسم رو پوشیدو تهیونگ همینطور تهیونگ کمرم رو گرفت امد جلوی در گوشم گفت
تهیونگ : بیب ناراحت شدی امد تو اتاق
سه هو : نه
لاله ی گوشمو بوسید
رفتم سویچ ماشینمو گرفتم گرفت قرصمم داخل کیفم گذاشتم که هر موقه درد داشتم بخورم در ماشینمو باز کردم
تهیونگ : بیا بریم
سه هو : من خودم میرم
تهیونگ : نه اگه موقه ی راننده گی حالت بد شه چی
سوار ماشین تهیونگ شدم رفتییم
۱۰۳.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.