(ادامه تک پارتی از نامجونی
بعد از نگاه کردن به آسمون و با انگشت ماه رو نشون کرد ..به طرف خاک ها برگشت: ولی لعنتی..خوشگل تر شدیا..شب رو روشن میکنی برام تا راحت تر برگردم خونه ماهِ نقره اییه من..
قطره اشکی از گوشه چشمش کنار لبش غلت خورد: و من هر روز تو رو توی رویای آبی رنگم میبو,سمت ، به آغوش میکشمت..و هنوز مست از عطر گردنت توی رویای آبی رنگم غرق میشم..پروانهِ من..
و بعد پاهای خستش رو به جاده بی انتها کشید
کسی چی میدونه؟؟
شاید این جاده راه جدیدی برای زنده شدن قلب و روح بی جونش باشه!!!
خبخبخب بلوبریام..گند زدم به روم نیارین😌🤣🥲
کامنتت و لایک یادتون نرهه
باشه؟؟
لاوتون دارم
قطره اشکی از گوشه چشمش کنار لبش غلت خورد: و من هر روز تو رو توی رویای آبی رنگم میبو,سمت ، به آغوش میکشمت..و هنوز مست از عطر گردنت توی رویای آبی رنگم غرق میشم..پروانهِ من..
و بعد پاهای خستش رو به جاده بی انتها کشید
کسی چی میدونه؟؟
شاید این جاده راه جدیدی برای زنده شدن قلب و روح بی جونش باشه!!!
خبخبخب بلوبریام..گند زدم به روم نیارین😌🤣🥲
کامنتت و لایک یادتون نرهه
باشه؟؟
لاوتون دارم
۲۱.۸k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.