اما به خودم غلبه کردم گفتم
اما به خودم غلبه کردم گفتم
ات کوک دیگع هیچ وقت دنبال من نیا
خدا حاغظ برای همیشع
ات ویو رفتم به سمت خونه
سوار اتوبوس شدم و اومدم خونه فقط ولو شدم رو تخت نفهمیدم که کی خوابم برد
۲ماه بعد
ات ویو
وقت زایمانم بود
ن ج نارا من رو بردن بیمارستان
داشتم از درد به خودم می پیچیدم
رفتم اتاق عمل و بهم داروی بیهوشی زدن و سیاهی متلق
کوک ویو
دیگه داشتم دیونه میشدم دلم واقعا دیگه برای ات تنگ، شده بود ۹ماه که بامن قهره به نظرم بهتره که دیگه واقعا من توی این زندگی نباشم من میخوام خودم رو بکشم من امیدی برای زندگی کردن ندارم
کوک داشت همینطوری با خودش صحبت میکرد که دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
کوک چیشد اقای دکتر
دکتر(د) عمل به خوبی پیش رفت اقای جون
کوک حاله ات خوبه
د بله
کوک خدارو شکر
دکتر رفت
ات ویو
سرم گیج میرفت اما بلند شدم اطرافم رو نگا کردم نمیتونستم خوب ببینم چون چشمام تار میدید
ن و ج نارا بودن اما خوب فک کنم کوک رو هم میدیدم بلاخره چشمام درست شدن و بله کوک هم بود
گفتم
ات دخترم کجاس میخوام ببینمش
کوک. اروم باش الان میارن بچه مون رو
ات بچه من
کوک باشه بچه تو
ات افرین
کوک.....
ات. اقای دکتر اقای دکتر
د. بله بفرمایید
ات من کی مرخص میشم
د میتونید برید
ات ممنونم
ات بچه بریم
ن و ج و کوک ونارا. بریم
گفتم که بچه ها شما برین خونه و بزارین من کمی قدم بزنم
اولش مخالفت کردن ولی بعدش قبول کردن
اونا رفتن خونه و من
برا خودم قدم میزدم که واقعا دیگه خسته شده بودم تقریبا یه ساعت شده بود که پیاده روی کرده بودم
داشتم از خیابون رد میشدم که
یه ماشین با سرعت بالا زد بهم
فقط متوجه جمعیت بالا سرم شدم و سیاهی متلق
ببهشید اگه بد شد
شرایط ۱۳تا کامنت
ات کوک دیگع هیچ وقت دنبال من نیا
خدا حاغظ برای همیشع
ات ویو رفتم به سمت خونه
سوار اتوبوس شدم و اومدم خونه فقط ولو شدم رو تخت نفهمیدم که کی خوابم برد
۲ماه بعد
ات ویو
وقت زایمانم بود
ن ج نارا من رو بردن بیمارستان
داشتم از درد به خودم می پیچیدم
رفتم اتاق عمل و بهم داروی بیهوشی زدن و سیاهی متلق
کوک ویو
دیگه داشتم دیونه میشدم دلم واقعا دیگه برای ات تنگ، شده بود ۹ماه که بامن قهره به نظرم بهتره که دیگه واقعا من توی این زندگی نباشم من میخوام خودم رو بکشم من امیدی برای زندگی کردن ندارم
کوک داشت همینطوری با خودش صحبت میکرد که دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
کوک چیشد اقای دکتر
دکتر(د) عمل به خوبی پیش رفت اقای جون
کوک حاله ات خوبه
د بله
کوک خدارو شکر
دکتر رفت
ات ویو
سرم گیج میرفت اما بلند شدم اطرافم رو نگا کردم نمیتونستم خوب ببینم چون چشمام تار میدید
ن و ج نارا بودن اما خوب فک کنم کوک رو هم میدیدم بلاخره چشمام درست شدن و بله کوک هم بود
گفتم
ات دخترم کجاس میخوام ببینمش
کوک. اروم باش الان میارن بچه مون رو
ات بچه من
کوک باشه بچه تو
ات افرین
کوک.....
ات. اقای دکتر اقای دکتر
د. بله بفرمایید
ات من کی مرخص میشم
د میتونید برید
ات ممنونم
ات بچه بریم
ن و ج و کوک ونارا. بریم
گفتم که بچه ها شما برین خونه و بزارین من کمی قدم بزنم
اولش مخالفت کردن ولی بعدش قبول کردن
اونا رفتن خونه و من
برا خودم قدم میزدم که واقعا دیگه خسته شده بودم تقریبا یه ساعت شده بود که پیاده روی کرده بودم
داشتم از خیابون رد میشدم که
یه ماشین با سرعت بالا زد بهم
فقط متوجه جمعیت بالا سرم شدم و سیاهی متلق
ببهشید اگه بد شد
شرایط ۱۳تا کامنت
۱۲.۵k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.