(پارت۹)
کنسرت جدید اعضا نزدیک بود و ا/ت و دوستش توی مسابقه برنده شدن و تونستن بلیت صندلی توی طبقه اول نزدیک به استیج رو بخرن کنسرت حدودا دو روز دیگه بودو ا/ت و سوجین باید از ساعت ۵ صبح راه می افتادن تا دیر نرسن.فردای آن روز ا/ت و سوجین به یه کافه رفتن بعد هم ا/ت گفت که سوجین به خونش بیاد تا بتونن باهم به کنسرت برن.
سوجین پیش ا/ت رفت و خونه ی اونها موند.
ساعت ۵ صبح وقتی وسایل مورد نیاز کنسرت رو برداشتن حرکت کردن به سمت ایستگاه اتوبوس تا اونجا نیم ساعت راه بود و اونها ساعت پنج و چهل دقیقه رسیدن.
ا/ت:فوقالعاده نیست سوجین؟؟؟؟
سوجین:یعنی الان واقعا اعضا اونجا هستن؟؟؟
ا/ت:من که دیگه نمیتونم صبر کنم.
صف باور نکردنی بود و آنقدر شلوغ بود که به راحتی نمیشد ار جایت تکون بخوری
ساعت هشت بالاخره اونها وارد فضا شدن و رفتن تا مرحله به مرحله کار هارو انجام بدن یک جا هم مخصوص دریافت فتو کارت اعضا بود و ا/ت فتو کارت شوگا و سوجین هم فتو کارت تهیونگ رو گرفت
یک قسمت هم میشد روی دیوار های شیشه ای نقاشی بکشی و عکس بگیری
بعد از انجام تمام مراحل و دادن بلیت ها ساعت نزدیک یک بعد از ظهر شد و ا/ت و سوجین رفتن ساندویچ بگیرن که بعد از خوردن ساندویچ ساعت سه و نیم شد چونکه صف طولانی هم جلوی رستوران بود که تا نوبتشون بشه نزدیک زک ساعت و نیم طول کشید
دیگه چیزی به کنسرت نمونده بود و توی فضا پر بود از موزیک ویدیو ها و عکس اعضا که پشت سر هم اهنگ هم پخش میشد
ا/ت:این اهنگ یکمی عجیب نیست؟
سوجین که داشت قش میکرد گفت:خب مگه نمیدونی دارن اونها زنده میخونن؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت:چییییی؟؟
سوجین:من دارم میفتم کف زمین از خوشحالی اونوقت تو نفهمیدی؟؟
ا/ت:واااااااااای من دارم میمیرممممم!!!
دیگه ساعت چهارو نیم شده بود و باید میرفتن توی سالن کنسرت
ا/ت و سوجین صندلی های خودشون رو پیدا کردن و نشستن
ارمی بمب ها دیگه روشن شده بودن و سالن تاریک شده بود که.........
سوجین پیش ا/ت رفت و خونه ی اونها موند.
ساعت ۵ صبح وقتی وسایل مورد نیاز کنسرت رو برداشتن حرکت کردن به سمت ایستگاه اتوبوس تا اونجا نیم ساعت راه بود و اونها ساعت پنج و چهل دقیقه رسیدن.
ا/ت:فوقالعاده نیست سوجین؟؟؟؟
سوجین:یعنی الان واقعا اعضا اونجا هستن؟؟؟
ا/ت:من که دیگه نمیتونم صبر کنم.
صف باور نکردنی بود و آنقدر شلوغ بود که به راحتی نمیشد ار جایت تکون بخوری
ساعت هشت بالاخره اونها وارد فضا شدن و رفتن تا مرحله به مرحله کار هارو انجام بدن یک جا هم مخصوص دریافت فتو کارت اعضا بود و ا/ت فتو کارت شوگا و سوجین هم فتو کارت تهیونگ رو گرفت
یک قسمت هم میشد روی دیوار های شیشه ای نقاشی بکشی و عکس بگیری
بعد از انجام تمام مراحل و دادن بلیت ها ساعت نزدیک یک بعد از ظهر شد و ا/ت و سوجین رفتن ساندویچ بگیرن که بعد از خوردن ساندویچ ساعت سه و نیم شد چونکه صف طولانی هم جلوی رستوران بود که تا نوبتشون بشه نزدیک زک ساعت و نیم طول کشید
دیگه چیزی به کنسرت نمونده بود و توی فضا پر بود از موزیک ویدیو ها و عکس اعضا که پشت سر هم اهنگ هم پخش میشد
ا/ت:این اهنگ یکمی عجیب نیست؟
سوجین که داشت قش میکرد گفت:خب مگه نمیدونی دارن اونها زنده میخونن؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت:چییییی؟؟
سوجین:من دارم میفتم کف زمین از خوشحالی اونوقت تو نفهمیدی؟؟
ا/ت:واااااااااای من دارم میمیرممممم!!!
دیگه ساعت چهارو نیم شده بود و باید میرفتن توی سالن کنسرت
ا/ت و سوجین صندلی های خودشون رو پیدا کردن و نشستن
ارمی بمب ها دیگه روشن شده بودن و سالن تاریک شده بود که.........
۱۱.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.