جوجه اردک زشت پارت۱۲ بخش اول
قسمت دوازدهم
لونا:دیوونه شدی؟
شوگا:اگه میخوای تا آخر عمرت اینجا زندگی کنی پس باشه انجامش نده
با کلافگی گفتم .
لونا:باید فکر کنم چرا تو اینقدر عجله داری
شوگا خونسرد گفت.
شوگا:فقط ۵ دقیقه بهت فرصت میدم.
لونا: پنج دقیقه
چیزی نگفت و منتظر نگام کرد
لونا:انجام بدم دیگه میزاری تا برم؟.
سرشو تکون داد
لونا:پس باشه میام میبوسمت بعد خدافظی.
تک خنده ای کرد
شوگا:آلان اتاقمو تمیز کن بعدم برو برام شیر کاکائو ببار.
چشمی گفتم و شروع کردم به تمیز کردن اتاقش داخل اون مدت فقط نگاهشو رو خودم حس میکردم که باعث میشد کمی معذب شم زیر نگاهش، بعد از تمیز کردن اتاقش براش شیرکاکائو اوردم و با اجازه از اتاقش خارج شدم.......
یک هفته به سرعت برق باد گذشت،با رسیدن به ارایشگاهی به تعجب بهش نگاه کردم.
لونا: آرایشگاه برای چی اخه؟
شوگا:باید خوشگل باشی و منو ببوسی.
از ماشین خارج شدم اومد کنارم و دستمو داخل دستاش گرفت.وقتی که داخل سالن شدیم دختر زیبا و لاغر اندام اومد سمتمون.
شوگا:کاترین اینم همون دختریه که بهت گفتم ببینم داخل این همه استعدادت چیکار میکنی.
دختره که فهمیدم اسمش کاترینه با خنده گفت
کتی: منو دست کم گرفتیا ببین چی تحویلت بدم.
شوگا:لونا ساعت ۸ به یکی از نگهبانا میگم بیاد دنبالت.کتی تو هم کارتون عالی انجام بده
با رفتن شوگا کاترین با مهربونی اومد سمتم و دستمو گرفت
کتی:لطفا روی اون صندلی بشین.
به دستور از حرفش رفتم روی صندلی نشستم.
کتی:خوب اول از چی شروع کنم عاها موهات.
حرفی نزدم رفت و یه کاتالوگ رنگ مو آورد و جلوم باز کرد
کتی: باید ببینم بهت چی میاد،نظرت درمورد قهویی ای شکلاتی چیه؟
لونا:من نمیدونم شما کار بلدی
خندید
کتی:پس رنگ موهاتو قهویی شکلاتی میکنم.
رفت یه قیچی با شونه آورد قبل کارش کمی موهامو خیس کرد و بعد شونه کردن موهام قیچی رو برداشت و موهامو تا روی کمتر کوتا کرد.....
بعد از رنگ موهام و شستنش بهم اجازه نداد تا خودمو از داخل آینه ببینم.
کتی:الان نوبت پاکسازی کردن صورتته
با میکرودرم درحال کم کردن جوشام بود خیلی دردم گرفته بود ولی حرفی نزدم........
حدود پنج ساعت داشتم زیر دستش جون میدادم با زدن رژ صورتی ازم فاصله گرفت و بهم نگاه کرد با دیدنم چند ثانیه ماتش برده بود
کتی: چی بودی چی شدی.
کنجکاو شدم ببینم چه شکلی شدم.
لونا:میشه خودمو ببینم.
با نه کشیده ای که گفت پوکر نگاهش کردم
کتی:اول بیا لباستو بپوش
از خشکی پیش از حد کمرم بلند شدن از جام کمی برام سخت بود با هزار زحمت از جام بلند شدم و دستی به کمرم کشیدم کتی با یدونه کاور لباس اومد سمتم
کتی: این بهت میاد.
لباسو گرفت سمتم ،یه پیراهن مشکی رنگ که یقه قایقی بود و روی دامنش با پروانه تزیین شده بود، از پشت یک پاپیون بزرگ مشکی داشت. پیراهن شیکی بود ،،لباسو پوشیدم و رفتم پیش کتی.
کتی:محشر شدی این کفشارم بپوش و کم کم حرکت کن.
به کفشای براق مشکی رنگ که سرشون باز بود و پاشنه ده سانتی لژ دار داشت نگاه کردم
لونا:من چطور با اینا راه برم.
کتی: پاشنشو لژ داره زیاد اذیت نمیکنه.
کفشارو پوشیدم و بندشون رو بستم
لونا: میخوام خودمو ببینم بزار دیگه.
با خنده آینه قدی رو آورد جلوم با دیدنم خشکم زد با تعجب گفتم.
لونا:این منم؟
کاترین خندید و گفت
کتی: بهتره بری چون الان منتظرتن
با خداحافظی از کتی از سالن خارج شدم و سوار ون مشکی شدم......
با رسیدن به باغی که داخلش مراسم بود از ماشین پیاده شدم.دوست نداشتم کسی منو داخل این لباس و اینجوری ببینه، برای همین رفتم و یه جا نشستم که زیاد تو چشم نباشه....
لونا:دیوونه شدی؟
شوگا:اگه میخوای تا آخر عمرت اینجا زندگی کنی پس باشه انجامش نده
با کلافگی گفتم .
لونا:باید فکر کنم چرا تو اینقدر عجله داری
شوگا خونسرد گفت.
شوگا:فقط ۵ دقیقه بهت فرصت میدم.
لونا: پنج دقیقه
چیزی نگفت و منتظر نگام کرد
لونا:انجام بدم دیگه میزاری تا برم؟.
سرشو تکون داد
لونا:پس باشه میام میبوسمت بعد خدافظی.
تک خنده ای کرد
شوگا:آلان اتاقمو تمیز کن بعدم برو برام شیر کاکائو ببار.
چشمی گفتم و شروع کردم به تمیز کردن اتاقش داخل اون مدت فقط نگاهشو رو خودم حس میکردم که باعث میشد کمی معذب شم زیر نگاهش، بعد از تمیز کردن اتاقش براش شیرکاکائو اوردم و با اجازه از اتاقش خارج شدم.......
یک هفته به سرعت برق باد گذشت،با رسیدن به ارایشگاهی به تعجب بهش نگاه کردم.
لونا: آرایشگاه برای چی اخه؟
شوگا:باید خوشگل باشی و منو ببوسی.
از ماشین خارج شدم اومد کنارم و دستمو داخل دستاش گرفت.وقتی که داخل سالن شدیم دختر زیبا و لاغر اندام اومد سمتمون.
شوگا:کاترین اینم همون دختریه که بهت گفتم ببینم داخل این همه استعدادت چیکار میکنی.
دختره که فهمیدم اسمش کاترینه با خنده گفت
کتی: منو دست کم گرفتیا ببین چی تحویلت بدم.
شوگا:لونا ساعت ۸ به یکی از نگهبانا میگم بیاد دنبالت.کتی تو هم کارتون عالی انجام بده
با رفتن شوگا کاترین با مهربونی اومد سمتم و دستمو گرفت
کتی:لطفا روی اون صندلی بشین.
به دستور از حرفش رفتم روی صندلی نشستم.
کتی:خوب اول از چی شروع کنم عاها موهات.
حرفی نزدم رفت و یه کاتالوگ رنگ مو آورد و جلوم باز کرد
کتی: باید ببینم بهت چی میاد،نظرت درمورد قهویی ای شکلاتی چیه؟
لونا:من نمیدونم شما کار بلدی
خندید
کتی:پس رنگ موهاتو قهویی شکلاتی میکنم.
رفت یه قیچی با شونه آورد قبل کارش کمی موهامو خیس کرد و بعد شونه کردن موهام قیچی رو برداشت و موهامو تا روی کمتر کوتا کرد.....
بعد از رنگ موهام و شستنش بهم اجازه نداد تا خودمو از داخل آینه ببینم.
کتی:الان نوبت پاکسازی کردن صورتته
با میکرودرم درحال کم کردن جوشام بود خیلی دردم گرفته بود ولی حرفی نزدم........
حدود پنج ساعت داشتم زیر دستش جون میدادم با زدن رژ صورتی ازم فاصله گرفت و بهم نگاه کرد با دیدنم چند ثانیه ماتش برده بود
کتی: چی بودی چی شدی.
کنجکاو شدم ببینم چه شکلی شدم.
لونا:میشه خودمو ببینم.
با نه کشیده ای که گفت پوکر نگاهش کردم
کتی:اول بیا لباستو بپوش
از خشکی پیش از حد کمرم بلند شدن از جام کمی برام سخت بود با هزار زحمت از جام بلند شدم و دستی به کمرم کشیدم کتی با یدونه کاور لباس اومد سمتم
کتی: این بهت میاد.
لباسو گرفت سمتم ،یه پیراهن مشکی رنگ که یقه قایقی بود و روی دامنش با پروانه تزیین شده بود، از پشت یک پاپیون بزرگ مشکی داشت. پیراهن شیکی بود ،،لباسو پوشیدم و رفتم پیش کتی.
کتی:محشر شدی این کفشارم بپوش و کم کم حرکت کن.
به کفشای براق مشکی رنگ که سرشون باز بود و پاشنه ده سانتی لژ دار داشت نگاه کردم
لونا:من چطور با اینا راه برم.
کتی: پاشنشو لژ داره زیاد اذیت نمیکنه.
کفشارو پوشیدم و بندشون رو بستم
لونا: میخوام خودمو ببینم بزار دیگه.
با خنده آینه قدی رو آورد جلوم با دیدنم خشکم زد با تعجب گفتم.
لونا:این منم؟
کاترین خندید و گفت
کتی: بهتره بری چون الان منتظرتن
با خداحافظی از کتی از سالن خارج شدم و سوار ون مشکی شدم......
با رسیدن به باغی که داخلش مراسم بود از ماشین پیاده شدم.دوست نداشتم کسی منو داخل این لباس و اینجوری ببینه، برای همین رفتم و یه جا نشستم که زیاد تو چشم نباشه....
۱۶.۸k
۰۵ آبان ۱۴۰۲