من از تو بدم میاد p:13
فردا صبح ساعت ۱۰
تهیونگ: میری ا/ت رو صدا کنی بیاد صبحونه بخوره
جونگکوک: الان میرم
ا/ت: خب ما آماده اییم بابا پایین منتظره
تق تق تق
جونگکوک: خواهر جونم بیا صبحونه بخور
ا/ت: سلام دایی کردی ها؟
جونگکوک: با کی حرف میزنی؟
ا/ت: با دخترم
جونگکوک: بیا صبحونه بخور
ا/ت: تو برو من میام
جونگکوک: باشه
تهیونگ: چیشد؟
جونگکوک: دیوونه شده
تهیونگ: جونگکوک (جدی)
جونگکوک: راست میگم رفتم بالا میگه سلام دایی کردی میگم با کی حرف میزنی میگه با دخترم
تهیونگ: فهمیدم کار کی بوده
جونگکوک: بگو کی بوده ؟
تهیونگ: پارک لئو
جونگکوک: اوت با من
تهیونگ: اگه تو نبودی چیکار میکرم رفیق مافیایی من (خنده)
جونگکوک: خودمم نمیدونم (رفیق)
ا/ت: برو بشین سر میز مامان
تهیونگ: سلام
ا/ت: برو پیش بابا
تهیونگ: ا/ت خوبی
ا/ت: دخترمو بگیر الان میوفته
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیه چی میخوای ازم هاا ؟ (داد)
تهیونگ: با کی حرف میزنی ؟(داد)
ا/ت: دخ...دخترم (گریه)
جونگکوک: خواهر من اون بچه اصلا معلوم نبود دختره یا پسر بعدشم تو دوباره میتونی بچه دار شی
ا/ت: من طلاق میخوام (اشکاشو پاک میکنه)
جونگکوک: *سرفه*
تهیونگ: روی سگه بالا نیار
ا/ت: من نمیخوام با کسی که رئیس یه باند مافیا بزرگه زندگی کنم
جونگکوک: حتی با من ؟
ا/ت: مگه توام مافیایی؟(تعجب)
تهیونگ: اره جونگکوک دست راست منه
ا/ت: اون کثافتا بچمو کشتن بخاطر تو منم طلاق میخوام
جونگکوک: ببند بابا بیا بشین
بعد از صبحونه
ا/ت: من رفتم بای
تهیونگ: کجا ؟
ا/ت: خونه خاله یونا
تهیونگ: خودم میبرمت
ا/ت: نمیخوام خودم....
تهیونگ:ساکت باش خودم میبرمت
توی راه:
ا/ت: تو که از من بدت میاد چرا باهام ازدواج کردی
تهیونگ: کی گفته بدم میاد؟
ا/ت: خودم میگم ازن معلومه همش داد میزنی و منو میزنی باهام بد رفتاری (ناراحت)
تهیونگ: هر کاری میخوای بکنی بکن به من چه
ا/ت: فردا ازت طلاق میگیرم
تهیونگ: هر کاری بچز این(جدی)
ا/ت: نه دیگه همین که گفتم مامانم هم اینجاس بهشون میگم تمام رفتارا تو حتی اون دختری که آوردی خونه و باهاش صبحونه خوردی
تهیونگ : اها اون دوست دخترمه
ا/ت: ب...باش....باشه به من چه
تهیونگ: رسیدیم
ا/ت: بای برا همیشه
تهیونگ: شب میام دنبالت
ا/ت: عا من جایی نمیام شب میرم خونه مامانم اینا
تهیونگ: بهت زنگ زدم آماده باش
ا/ت: بای
یونا: سلام دخترم خوش اومدی
ا/ت : سلام خاله جون سلام مامان
م ا/ت : سلام عزیزم بیا بشین
یونا: خوبی؟
ا/ت: اره
م ا/ت: تهیونگ چی اون خوبه
ا/ت: اونم خو....خوبه(گریه)
یونا : چرا گریه میکنی
ا/ت : خسته شدم دیگه هر روز داد میزنه منو میزنه (گریه)
یونا: بیخود کرده (جدی)
ا/ت: راستش قرار گذاشتیم طلاق بگیریم(گریه)
م ا/ت: چی میخواین طلاق بگیرین ؟
ا/ت: اره اون...اون با کی دیگس (گریه)
یونا: چی ؟ بیخوده کرده کارش دارم (جدی)
ا/ت: (گریه)
حمایتاتون کم شده هااا ناراحتمم😔😂
تهیونگ: میری ا/ت رو صدا کنی بیاد صبحونه بخوره
جونگکوک: الان میرم
ا/ت: خب ما آماده اییم بابا پایین منتظره
تق تق تق
جونگکوک: خواهر جونم بیا صبحونه بخور
ا/ت: سلام دایی کردی ها؟
جونگکوک: با کی حرف میزنی؟
ا/ت: با دخترم
جونگکوک: بیا صبحونه بخور
ا/ت: تو برو من میام
جونگکوک: باشه
تهیونگ: چیشد؟
جونگکوک: دیوونه شده
تهیونگ: جونگکوک (جدی)
جونگکوک: راست میگم رفتم بالا میگه سلام دایی کردی میگم با کی حرف میزنی میگه با دخترم
تهیونگ: فهمیدم کار کی بوده
جونگکوک: بگو کی بوده ؟
تهیونگ: پارک لئو
جونگکوک: اوت با من
تهیونگ: اگه تو نبودی چیکار میکرم رفیق مافیایی من (خنده)
جونگکوک: خودمم نمیدونم (رفیق)
ا/ت: برو بشین سر میز مامان
تهیونگ: سلام
ا/ت: برو پیش بابا
تهیونگ: ا/ت خوبی
ا/ت: دخترمو بگیر الان میوفته
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیه چی میخوای ازم هاا ؟ (داد)
تهیونگ: با کی حرف میزنی ؟(داد)
ا/ت: دخ...دخترم (گریه)
جونگکوک: خواهر من اون بچه اصلا معلوم نبود دختره یا پسر بعدشم تو دوباره میتونی بچه دار شی
ا/ت: من طلاق میخوام (اشکاشو پاک میکنه)
جونگکوک: *سرفه*
تهیونگ: روی سگه بالا نیار
ا/ت: من نمیخوام با کسی که رئیس یه باند مافیا بزرگه زندگی کنم
جونگکوک: حتی با من ؟
ا/ت: مگه توام مافیایی؟(تعجب)
تهیونگ: اره جونگکوک دست راست منه
ا/ت: اون کثافتا بچمو کشتن بخاطر تو منم طلاق میخوام
جونگکوک: ببند بابا بیا بشین
بعد از صبحونه
ا/ت: من رفتم بای
تهیونگ: کجا ؟
ا/ت: خونه خاله یونا
تهیونگ: خودم میبرمت
ا/ت: نمیخوام خودم....
تهیونگ:ساکت باش خودم میبرمت
توی راه:
ا/ت: تو که از من بدت میاد چرا باهام ازدواج کردی
تهیونگ: کی گفته بدم میاد؟
ا/ت: خودم میگم ازن معلومه همش داد میزنی و منو میزنی باهام بد رفتاری (ناراحت)
تهیونگ: هر کاری میخوای بکنی بکن به من چه
ا/ت: فردا ازت طلاق میگیرم
تهیونگ: هر کاری بچز این(جدی)
ا/ت: نه دیگه همین که گفتم مامانم هم اینجاس بهشون میگم تمام رفتارا تو حتی اون دختری که آوردی خونه و باهاش صبحونه خوردی
تهیونگ : اها اون دوست دخترمه
ا/ت: ب...باش....باشه به من چه
تهیونگ: رسیدیم
ا/ت: بای برا همیشه
تهیونگ: شب میام دنبالت
ا/ت: عا من جایی نمیام شب میرم خونه مامانم اینا
تهیونگ: بهت زنگ زدم آماده باش
ا/ت: بای
یونا: سلام دخترم خوش اومدی
ا/ت : سلام خاله جون سلام مامان
م ا/ت : سلام عزیزم بیا بشین
یونا: خوبی؟
ا/ت: اره
م ا/ت: تهیونگ چی اون خوبه
ا/ت: اونم خو....خوبه(گریه)
یونا : چرا گریه میکنی
ا/ت : خسته شدم دیگه هر روز داد میزنه منو میزنه (گریه)
یونا: بیخود کرده (جدی)
ا/ت: راستش قرار گذاشتیم طلاق بگیریم(گریه)
م ا/ت: چی میخواین طلاق بگیرین ؟
ا/ت: اره اون...اون با کی دیگس (گریه)
یونا: چی ؟ بیخوده کرده کارش دارم (جدی)
ا/ت: (گریه)
حمایتاتون کم شده هااا ناراحتمم😔😂
۴۲.۷k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.