عشق در یک نگاه❤🍷

عشق در یک نگاه❤🍷
پارت 6
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷

اسیه:
گلبم گیر بود!
جای بدی هم گیر بود...
نمیدونستم چیکار کنم...
بهش بگم؟
نگم؟
هوف خدا...
لیزگه:
عکسامونو با هم میدیدم و گریه میکردم...
بدجور هم گریه میکردم...
تصمیم گرفتم سارپو مست کنم و تحویل پلیس بدمش...
بعد برگردم پیش عشقن.
4 روز بعد...
سارپ مست بود و من رفتم اتاق و زنگ زدم پلیس و کل ماحرا رو بهش گفتم....
دستگیرش کردن...
و من یه بلیت گرفتم برای ترکیه...
ملیس
لیزگه داشت برمیگشت...
به ییعیت چی میگفتم؟
تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم...
_ییعیت یه سوال...
_بلع
_هنوز لیزگه رث دوس داری؟
عمر
نفسم گرفن...
نمیدونستم چی بگم؟
_ا.. اره ولی دارم سعی میکنم فراموشش کنم...
_فراموش نکن
_چی؟ چرا
_لیزگه داره برمیگرده
_از کجا
_المان
_چرا
_میاد خودس توضیح میده
_نمیخام.... نیاد... میخوام فراموشش کنم.
_ولی مطمئنم وقتی حرفاشو بشنوی دوباره عاشقش میشی....
_نمیخوام.
لیزگع:
از هواپیما پیاده شدم و و وارد فرودگاه شدم...
نمیدونستم وقتی ییعیت منو ببینه واکنشش چیه:)
ادامه دارد...
شرط: 20 لایک