بغلت ارامش داره پارت ۲
بغلت ارامش داره پارت ۲
ویو ا/ت:
(یه پسر وارد کافه شد عجب پسریه خیلی خوشگله کاشکی دوست پسرم بود)
ولش کن بابا من چم شده؟؟؟
دیدم اومد نشست سر میز
ویو جونگ کوک :
دیدم یه صندلی جلوی اون دختره خالیه رفتم نشستم پیشش واقعا خیلی خوشگل بود هیکلش خیلی خوب بود
من چیچی دارم میگم .... من.....من نکنه ....نه من ....عاشقش نشدم.....نه مثل اینکه شدم؟؟(با خودش درگیره) اخیش گارسون اومد سفارش بگیره
گارسون : چی میل دارید؟
ا.ت : هات چاکلت با کیک شکلاتی
جونگ کوک : هات چاکلت با کیک شکلاتی
گارسون : پس دو تا هات چاکلت و دو تا کیک شکلاتی الان حاضر میشه
جونگ کوک: میدونستید خیلی خوشگلید
ا.ت : ممنون
ویو ا/ت:
وقتی گفت من خوشگلمـ زل زدم تو چشاش اونم زل زد تو چشمام لعنتی چشاشم خوشگله
دلمـمیخواد اسمش رو بپرسم
ا.ت: ببخشید اسمتون چیه ؟؟
جونگ کوک: اسمم جئون جونگ کوک هست
جونگ کوک وای نه ممکنه همون دوست بچه گیام باشه ....
جونگ کوک: اسم شما چیه ؟؟
ا.ت: کیم ا.ت
ویو جونگ کوک :
گفت کیم ا.ت همون دوست بچه گیام که دلم میخواست بوسش کنم اره همونه!!
جونگ کوک: ا.ت منو یادته ؟؟
ا.ت : جونگ کوک تویی؟؟
همون موقع گارسون اومد
غذامون رو خوردیم و حساب کردیم
اومدیم بیرون کافه باید بهش بگم من از بچگی دوستش داشتم
ویو ا.ت :
امروز بهش اعتراف میکنم
ا.ت و جونگ کوک باهم : میخواستم یه چیزی بگم ........
خمارییییییییییی
بقیش برا بعد
ویو ا/ت:
(یه پسر وارد کافه شد عجب پسریه خیلی خوشگله کاشکی دوست پسرم بود)
ولش کن بابا من چم شده؟؟؟
دیدم اومد نشست سر میز
ویو جونگ کوک :
دیدم یه صندلی جلوی اون دختره خالیه رفتم نشستم پیشش واقعا خیلی خوشگل بود هیکلش خیلی خوب بود
من چیچی دارم میگم .... من.....من نکنه ....نه من ....عاشقش نشدم.....نه مثل اینکه شدم؟؟(با خودش درگیره) اخیش گارسون اومد سفارش بگیره
گارسون : چی میل دارید؟
ا.ت : هات چاکلت با کیک شکلاتی
جونگ کوک : هات چاکلت با کیک شکلاتی
گارسون : پس دو تا هات چاکلت و دو تا کیک شکلاتی الان حاضر میشه
جونگ کوک: میدونستید خیلی خوشگلید
ا.ت : ممنون
ویو ا/ت:
وقتی گفت من خوشگلمـ زل زدم تو چشاش اونم زل زد تو چشمام لعنتی چشاشم خوشگله
دلمـمیخواد اسمش رو بپرسم
ا.ت: ببخشید اسمتون چیه ؟؟
جونگ کوک: اسمم جئون جونگ کوک هست
جونگ کوک وای نه ممکنه همون دوست بچه گیام باشه ....
جونگ کوک: اسم شما چیه ؟؟
ا.ت: کیم ا.ت
ویو جونگ کوک :
گفت کیم ا.ت همون دوست بچه گیام که دلم میخواست بوسش کنم اره همونه!!
جونگ کوک: ا.ت منو یادته ؟؟
ا.ت : جونگ کوک تویی؟؟
همون موقع گارسون اومد
غذامون رو خوردیم و حساب کردیم
اومدیم بیرون کافه باید بهش بگم من از بچگی دوستش داشتم
ویو ا.ت :
امروز بهش اعتراف میکنم
ا.ت و جونگ کوک باهم : میخواستم یه چیزی بگم ........
خمارییییییییییی
بقیش برا بعد
۲۷۶
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.