خب خب اینم زندگی اوسی من پارت دوم
با اینکه ۱ لایک خورد اما بعداً وقت نداشتم
وقتی پشت سرش رو نگاه کرد چند تا چشم دید و با سرعت هرچه تمام دوید (نکشیمون تیزپا😂)
یکدفعه روباه سفیدشون رو دید اما تا اومد بره پیشش یه تیر خورد به روباهه.
وقتی برگشت خونه ماهوماه رفت بیرون تو خوراکی بگیره اما تا شب بر نگشت و آرینا چاقو رو برداشت و رفت تو جنگل.
پشت درختی ایستاد و باورش نمی شد که چند قاچاقچی ماهوماه رو کشتن .
بعد رفت جلو اما خون چشماش رو پر کرده بود .
ناخودآگاه چاقو رو به شکم اون ها برد .
یک روز گذشت اما آرینا به مهمون خونه برنگشت و از شانسش چند تا دانشمند که جون آدما براشون مهم نبود گرفتنش ، اول به بردگی فروخته شد بعد روش آزمایش انجام دادن
موهاش که بلند بود رو کوتاه کردن
بهش سرم تزریغ کردن
و یروز آرینا دید که یه علامت پیک رو گذاشتن رو صورتش.
دیگه صبرش تموم شده بود .
تک به تکشون رو کشت .
به قلبشون هی با چاقو زربه میزد تا اینکه خالش از راه رسید و به جای کشتن آرینا به فکر سواستفاده کردن از اون افتاد.
اون رو به جوخه قاتلی خودش برد و از اون آدمی بی احساس ساخت.
اما بعد چند وقت با یوکو آشنا شد .
یوکو دیگه دلیل زندگیش بود ( بچه ا یوکو دختره هاا)
اما اون رو توی یه آتش سوزی از دست داد .
بهش تهمت زدن که اون یوکو رو کشته .
اون ۱ ماه زندانی بود تا اینکه یک شبه کل جوخه رو کشت .
اون از جوخه اومد بیرون و خانواده اش رو پیدا کرد
و فهمید که قاتل پدر و مادرش کشی نبود جز
مرگان تاکیما که میشه خالش.
توی این مدت آرینا و اِریانا بهم وابسته شدن و کار آیدل رو شروع کردن .
هرچند همه تاکیما ها تجربه ی قتل رو داشتهاند و برای همین همه اونها علامت رو روی صورتشون دارن.
و شغل دوم این خانواده قاتل است...
وقتی پشت سرش رو نگاه کرد چند تا چشم دید و با سرعت هرچه تمام دوید (نکشیمون تیزپا😂)
یکدفعه روباه سفیدشون رو دید اما تا اومد بره پیشش یه تیر خورد به روباهه.
وقتی برگشت خونه ماهوماه رفت بیرون تو خوراکی بگیره اما تا شب بر نگشت و آرینا چاقو رو برداشت و رفت تو جنگل.
پشت درختی ایستاد و باورش نمی شد که چند قاچاقچی ماهوماه رو کشتن .
بعد رفت جلو اما خون چشماش رو پر کرده بود .
ناخودآگاه چاقو رو به شکم اون ها برد .
یک روز گذشت اما آرینا به مهمون خونه برنگشت و از شانسش چند تا دانشمند که جون آدما براشون مهم نبود گرفتنش ، اول به بردگی فروخته شد بعد روش آزمایش انجام دادن
موهاش که بلند بود رو کوتاه کردن
بهش سرم تزریغ کردن
و یروز آرینا دید که یه علامت پیک رو گذاشتن رو صورتش.
دیگه صبرش تموم شده بود .
تک به تکشون رو کشت .
به قلبشون هی با چاقو زربه میزد تا اینکه خالش از راه رسید و به جای کشتن آرینا به فکر سواستفاده کردن از اون افتاد.
اون رو به جوخه قاتلی خودش برد و از اون آدمی بی احساس ساخت.
اما بعد چند وقت با یوکو آشنا شد .
یوکو دیگه دلیل زندگیش بود ( بچه ا یوکو دختره هاا)
اما اون رو توی یه آتش سوزی از دست داد .
بهش تهمت زدن که اون یوکو رو کشته .
اون ۱ ماه زندانی بود تا اینکه یک شبه کل جوخه رو کشت .
اون از جوخه اومد بیرون و خانواده اش رو پیدا کرد
و فهمید که قاتل پدر و مادرش کشی نبود جز
مرگان تاکیما که میشه خالش.
توی این مدت آرینا و اِریانا بهم وابسته شدن و کار آیدل رو شروع کردن .
هرچند همه تاکیما ها تجربه ی قتل رو داشتهاند و برای همین همه اونها علامت رو روی صورتشون دارن.
و شغل دوم این خانواده قاتل است...
۳۵۱
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.