درخواستی «وقتی تازه وارد کمپانی شده بودی..»
درخواستی «وقتی تازه وارد کمپانی شده بودی..»
چان:« از وقتی که کاراموز بودی دوستت داشت..ولی همش فکر میکرد احساساتش هوسی بیش نیست..تا اینکه روی استیج اجرات رو دید ..کاری جز خیره شدن بهت نمیتونست انجام بده..بعد از اون روز برای شماها شایعه کرده بودن که باهم قرار میذارین.. ولی هیچ کسی نمیدونست قرار یک روزی این شایعات به واقعیت تبدیل بشه..»
----------
مینهو :« مینهو ارزیابی دنس گروهتون رو بر احده داشت ..وقتی وارد اتاق تمرین شد انگار کور شده بود غیر از تویی که با استرس بهش خیره شده بودی کسی رو نمیدید.. در طول ارزیابی مینهو همش بهت خیره نگاه میکرد و همه ی کار هات رو زیر نظر داشت..»
-----------
چانگبین :« در دوره ی کاراموزیت چند باری باهات بر خورد کرده بود...در مراسم ماما پشت سرت نشسته بود و وقتی برای با استعداد ترین ایدل زن اسمت رو صدا زدن تونست فیست رو ببینه..روی استبج رفتی و شروع به صحبت کردن کردی...اون روز چانگبین برای اجرایی که داشتی و استعدادی که ازت دیده بود انگشت به دهن مونده بود..»
---------
جیسونگ:« حسش از موقعی شروع شد که جی وای پی بهتون گفته بود با هم دنس مشترک انجام بدین..در طول ماهایی که تمرین میکردین جیسونگ حسش بهت بیشتر و ترس اعتراف کردن براش سختر میشد..تا روزی که اجرا داشتین ..یک ساعت قبل از اجرا بهت اعتراف کرد ولی تو جوابی بهش ندادی..در طول اجرا خیلی استرس داشت که نکنه ردش کنی، تا اینکه با بوسه ایی که به گونش زدی استرسش رو از بین و زندگیش رو ساختی..»
چان:« از وقتی که کاراموز بودی دوستت داشت..ولی همش فکر میکرد احساساتش هوسی بیش نیست..تا اینکه روی استیج اجرات رو دید ..کاری جز خیره شدن بهت نمیتونست انجام بده..بعد از اون روز برای شماها شایعه کرده بودن که باهم قرار میذارین.. ولی هیچ کسی نمیدونست قرار یک روزی این شایعات به واقعیت تبدیل بشه..»
----------
مینهو :« مینهو ارزیابی دنس گروهتون رو بر احده داشت ..وقتی وارد اتاق تمرین شد انگار کور شده بود غیر از تویی که با استرس بهش خیره شده بودی کسی رو نمیدید.. در طول ارزیابی مینهو همش بهت خیره نگاه میکرد و همه ی کار هات رو زیر نظر داشت..»
-----------
چانگبین :« در دوره ی کاراموزیت چند باری باهات بر خورد کرده بود...در مراسم ماما پشت سرت نشسته بود و وقتی برای با استعداد ترین ایدل زن اسمت رو صدا زدن تونست فیست رو ببینه..روی استبج رفتی و شروع به صحبت کردن کردی...اون روز چانگبین برای اجرایی که داشتی و استعدادی که ازت دیده بود انگشت به دهن مونده بود..»
---------
جیسونگ:« حسش از موقعی شروع شد که جی وای پی بهتون گفته بود با هم دنس مشترک انجام بدین..در طول ماهایی که تمرین میکردین جیسونگ حسش بهت بیشتر و ترس اعتراف کردن براش سختر میشد..تا روزی که اجرا داشتین ..یک ساعت قبل از اجرا بهت اعتراف کرد ولی تو جوابی بهش ندادی..در طول اجرا خیلی استرس داشت که نکنه ردش کنی، تا اینکه با بوسه ایی که به گونش زدی استرسش رو از بین و زندگیش رو ساختی..»
۱۰.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.