سناریو سلاطین
وقتی که میره برات غذا تو بیاره (پسرا رو می گم)
محمد :خجالت بکش من با ۳۰ سال سن برات غذاتو آوردم
متین : بیا بگیر فدات شم (توش کلی زرد چوبه ریخته)
فرزاد : عین یه پسر خوب میاره (توش هیچی نریخته بود)
ارسلان :بیا فدات شم و فقط نگاهت می کنه
(خدا نکنه )
رضا : بیا بخور (شورش کرده)
مهراب : غذا رو تند کرده
عباس : آب لیمو ریخته توش بعدم به زور به خوردن می ده
امید : توی غذات پودر سیر زیاد ریخته
بچه ها امید وارم خوشتون اومده باشه و این که من تنها کسی هستم که سناریو از اکیپ سلاطین گذاشتم البته همشون نه بعداً از بقیشون می زارم این هم مال پسرای اکیپ بود و این که بجز کیپاپ از بلاگرای می زارم و دیگه حمایت کنید ،♥️♥️♥️♥️♥️🖤🖤🖤🤍🤍🤍💙💙💙💙💜💜💚💚💚💚
محمد :خجالت بکش من با ۳۰ سال سن برات غذاتو آوردم
متین : بیا بگیر فدات شم (توش کلی زرد چوبه ریخته)
فرزاد : عین یه پسر خوب میاره (توش هیچی نریخته بود)
ارسلان :بیا فدات شم و فقط نگاهت می کنه
(خدا نکنه )
رضا : بیا بخور (شورش کرده)
مهراب : غذا رو تند کرده
عباس : آب لیمو ریخته توش بعدم به زور به خوردن می ده
امید : توی غذات پودر سیر زیاد ریخته
بچه ها امید وارم خوشتون اومده باشه و این که من تنها کسی هستم که سناریو از اکیپ سلاطین گذاشتم البته همشون نه بعداً از بقیشون می زارم این هم مال پسرای اکیپ بود و این که بجز کیپاپ از بلاگرای می زارم و دیگه حمایت کنید ،♥️♥️♥️♥️♥️🖤🖤🖤🤍🤍🤍💙💙💙💙💜💜💚💚💚💚
۲.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.