تصورات شیومین
تصورات شیومین
امروز خونه دوستت دعوت بودی یه جورایی پارتی بود شیومین گفته بود شب نمیاد خونه و میمونه کمپانی پس باخیال راحت داشتی اماده میشدی زنگ زدی اژانس که بری مهمونی نرسیده بودی به در که در باز شد و شیومین اومد تو با یه حالتی که انگار من همه چیزی رو میدونم اومد و گفت:به به ببین دوست دختر من چه خوشگل کرده داشتین.جایی میرفتین.
تو هم که کلا زبونت بند اومده بود.
شیومین:چی شد چرا جواب نمی دی زبونت رو گربه یا موش خورده؟!
ا/تتتتت با توام این موقع شب بدون اجازه من میخواستی کدوم قبرستونی بری ؟!هان؟!
اصلا باورت نمیشد شیومین سرت داد زده بهت زده نگاهش میکردی که یهو زدی زیر گریه و گفتی:باور کن من ... هقق.من خونه ا/د...هقق دعوت ..شده بودم ...هقق.
شیومین که انگار از دست خودش عصبی بود که چرا سرت داد زده گفت:ا/ت گریه نکن من نمی خواستم سرت داد یزنم خودمهمه چیز رو میدونم بیبی دیگه بسه مگه نگفتم دلم نمی خواد اشکات رو ببینم؟!
اومد سمتت و بغلت کرد و موهات رو بوسید و به خودش فشارت داد تو هم کم کم گریه ت بند اومد .
شیومین با شیطنت گفت:خب حالا این دختر خانومی که خیلی خودشو خوشگل کرده چکار کنم؟اووو فکر کنم فهمیدم باید بخورمش .
یه گاز از لپت گرفت و بردت سمت اتاقتون امشب شب دردناکیه ا/ت😈
خب خب خب نظر فراموش نشه درخواستی بود منظورم کاملا با درخواست کننده بود😊😊و ممبر ها تنبل و عزیز😁
امروز خونه دوستت دعوت بودی یه جورایی پارتی بود شیومین گفته بود شب نمیاد خونه و میمونه کمپانی پس باخیال راحت داشتی اماده میشدی زنگ زدی اژانس که بری مهمونی نرسیده بودی به در که در باز شد و شیومین اومد تو با یه حالتی که انگار من همه چیزی رو میدونم اومد و گفت:به به ببین دوست دختر من چه خوشگل کرده داشتین.جایی میرفتین.
تو هم که کلا زبونت بند اومده بود.
شیومین:چی شد چرا جواب نمی دی زبونت رو گربه یا موش خورده؟!
ا/تتتتت با توام این موقع شب بدون اجازه من میخواستی کدوم قبرستونی بری ؟!هان؟!
اصلا باورت نمیشد شیومین سرت داد زده بهت زده نگاهش میکردی که یهو زدی زیر گریه و گفتی:باور کن من ... هقق.من خونه ا/د...هقق دعوت ..شده بودم ...هقق.
شیومین که انگار از دست خودش عصبی بود که چرا سرت داد زده گفت:ا/ت گریه نکن من نمی خواستم سرت داد یزنم خودمهمه چیز رو میدونم بیبی دیگه بسه مگه نگفتم دلم نمی خواد اشکات رو ببینم؟!
اومد سمتت و بغلت کرد و موهات رو بوسید و به خودش فشارت داد تو هم کم کم گریه ت بند اومد .
شیومین با شیطنت گفت:خب حالا این دختر خانومی که خیلی خودشو خوشگل کرده چکار کنم؟اووو فکر کنم فهمیدم باید بخورمش .
یه گاز از لپت گرفت و بردت سمت اتاقتون امشب شب دردناکیه ا/ت😈
خب خب خب نظر فراموش نشه درخواستی بود منظورم کاملا با درخواست کننده بود😊😊و ممبر ها تنبل و عزیز😁
۳۰.۴k
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.