کاردیشلریم و سوسعم (پارت17)
جای یه کافه قرار گذاشته بودن... رسیدیم
دروک: همینجا انجام میدید تکلیف رو؟
سوسن: چطور؟
دروک: یه وقت نری خونش آجی
سوسن: باشه... خب دیگه من برم
دروک: برو ولی زیادم بهش نزدیک نشیا
سوسن: یکی باید به خودت بگه که به آسیه نزدیک نشی عایش از ماشین پیاده شدم دروک داد میزد...
دروک: سوزی مراقب باش بهش نزدیک نشی خونش نری صمیمی نشی مراااااقببببب خودتم بااااااش😂😐
سوسن: ایییییی ولم کن دیگه دروک🤦🏻♀️💔😂
رفتم تو کافه دنبال عمر میگشتم سر یک میز پیداش کردم دست تکون دادیم رفتم نشستم
سوسن: سلام
عمر: سلام سوزی بشین
سوسن: دیر که نکردم ها؟
عمر: امممم نه نه دیر نکردی منم همین چند دقیقه پیش رسیدم
سوسن:خوبه پس پاشو بریم تحقیق دیگه
عمر: عجلمون چیه بزا یه چی سفارش بدم بخوریم بعد میریم سوزی
سوسن: بش
عمر: گارسووووون
گارسون: بفرمایید؟؟؟
عمر:........ ........ (مثلا سفارش هاس😂)
گارسون رفت آماده کنه منو سوزی یه چند ثانیه نا خدا گاه بهم زل زدیم
ادامه دارد...
دروک: همینجا انجام میدید تکلیف رو؟
سوسن: چطور؟
دروک: یه وقت نری خونش آجی
سوسن: باشه... خب دیگه من برم
دروک: برو ولی زیادم بهش نزدیک نشیا
سوسن: یکی باید به خودت بگه که به آسیه نزدیک نشی عایش از ماشین پیاده شدم دروک داد میزد...
دروک: سوزی مراقب باش بهش نزدیک نشی خونش نری صمیمی نشی مراااااقببببب خودتم بااااااش😂😐
سوسن: ایییییی ولم کن دیگه دروک🤦🏻♀️💔😂
رفتم تو کافه دنبال عمر میگشتم سر یک میز پیداش کردم دست تکون دادیم رفتم نشستم
سوسن: سلام
عمر: سلام سوزی بشین
سوسن: دیر که نکردم ها؟
عمر: امممم نه نه دیر نکردی منم همین چند دقیقه پیش رسیدم
سوسن:خوبه پس پاشو بریم تحقیق دیگه
عمر: عجلمون چیه بزا یه چی سفارش بدم بخوریم بعد میریم سوزی
سوسن: بش
عمر: گارسووووون
گارسون: بفرمایید؟؟؟
عمر:........ ........ (مثلا سفارش هاس😂)
گارسون رفت آماده کنه منو سوزی یه چند ثانیه نا خدا گاه بهم زل زدیم
ادامه دارد...
۷۰۸
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.