پارت ۱
در به آرومی باز شد و صدای سرفه ی
یونجی درون خونه پیجید
تهیونگ بار ها میخواستم به یونجی بگه که با این حالت سرکار نرو ولی بخاطر دعوای هفته ی پیش غرورش اجازه نمیداد که با همسرش حرف بزنه.....
یونجی خسته مثل روز های قبل دیگه توان راه رفتن نداشت ....
سرما خوردگیش هم باعث شده بود که نتونه برای خودش غذا درست کنه و
بی جون و حتی لباس عوض نکرده روی مبل خزید و بدون پتو و حتی یک بالشت مناسب به خواب رفت.....
شاید تهیونگ با یونجی قهر بود ولی توی این مدت از دور حواسش بهش بود و متوجه شد که یونجی شام نخورده
به سمت آشپزخونه خونه حرکت کرد و بعد از چند دقیقه براش یک سوپ گرم و کمی نودل(سوپغذانیست) آماده کرد ولی یونجی رو صدا نزد چون فکر میکرد که خودش میاد و غذا رو میخوره
تهیونگ روی تخت دراز کشید و کم کم به خواب رفت
ویو تهیونگ:
ساعت 12 از خواب بیدار شدم و رفتم که ببینم یونجی غذاش رو خوده یا نه
ولی با غذای روی کابینت مواجه شدم
غذا رو دوباره گرم کردم و به سمت یونجی رفتم کنار کاناپه ی یونجی نشستم و متوجه شدم که صورتش خیلی عرق کرده و تب داره .....
یونجی درون خونه پیجید
تهیونگ بار ها میخواستم به یونجی بگه که با این حالت سرکار نرو ولی بخاطر دعوای هفته ی پیش غرورش اجازه نمیداد که با همسرش حرف بزنه.....
یونجی خسته مثل روز های قبل دیگه توان راه رفتن نداشت ....
سرما خوردگیش هم باعث شده بود که نتونه برای خودش غذا درست کنه و
بی جون و حتی لباس عوض نکرده روی مبل خزید و بدون پتو و حتی یک بالشت مناسب به خواب رفت.....
شاید تهیونگ با یونجی قهر بود ولی توی این مدت از دور حواسش بهش بود و متوجه شد که یونجی شام نخورده
به سمت آشپزخونه خونه حرکت کرد و بعد از چند دقیقه براش یک سوپ گرم و کمی نودل(سوپغذانیست) آماده کرد ولی یونجی رو صدا نزد چون فکر میکرد که خودش میاد و غذا رو میخوره
تهیونگ روی تخت دراز کشید و کم کم به خواب رفت
ویو تهیونگ:
ساعت 12 از خواب بیدار شدم و رفتم که ببینم یونجی غذاش رو خوده یا نه
ولی با غذای روی کابینت مواجه شدم
غذا رو دوباره گرم کردم و به سمت یونجی رفتم کنار کاناپه ی یونجی نشستم و متوجه شدم که صورتش خیلی عرق کرده و تب داره .....
۶.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.