سناریو کوتاه ☁️✨
این پایان جنگ بود!...
فرمانده بالای تپه ای می ایسته و به اجساد قربانیان بی جونی که روی زمین افتادن نگاهی میندازه...
اون تنها بازمانده این جنگ بود!...
هزاران سرباز به جون هم افتادن...هر کدوم دلیل مرگ دیگری شدن...
چرا باید جنگید؟!...
چرا باید جون داد؟!...
سرباز ها تا آخرین نفس می جنگن،خون می ریزن،دفاع می کنن...
از مرزهایی که مردمش..برای جنگیدن پرورش پیدا می کنن...
جنگ ها اتمامی ندارن...
و هر انسان با جنگی از بین میره..جنگ با بیماری،جنگ با دولت،جنگ با اعتقادات،جنگ با دشمن...
حتی اگه پس از اتمام نبرد فقط یک انسان روی زمین باقی بمونه...
برنده بودن برای بشر..مهم تر از زندگی کردنه!...
فرمانده میون اجساد قدم می زد...
به صورتهای جوان سربازها خیره می شد...
مدام این سوال توی ذهنش تکرار می شد که...
«پیروزی برای چه؟!»
#shortscenarios_by_myj
فرمانده بالای تپه ای می ایسته و به اجساد قربانیان بی جونی که روی زمین افتادن نگاهی میندازه...
اون تنها بازمانده این جنگ بود!...
هزاران سرباز به جون هم افتادن...هر کدوم دلیل مرگ دیگری شدن...
چرا باید جنگید؟!...
چرا باید جون داد؟!...
سرباز ها تا آخرین نفس می جنگن،خون می ریزن،دفاع می کنن...
از مرزهایی که مردمش..برای جنگیدن پرورش پیدا می کنن...
جنگ ها اتمامی ندارن...
و هر انسان با جنگی از بین میره..جنگ با بیماری،جنگ با دولت،جنگ با اعتقادات،جنگ با دشمن...
حتی اگه پس از اتمام نبرد فقط یک انسان روی زمین باقی بمونه...
برنده بودن برای بشر..مهم تر از زندگی کردنه!...
فرمانده میون اجساد قدم می زد...
به صورتهای جوان سربازها خیره می شد...
مدام این سوال توی ذهنش تکرار می شد که...
«پیروزی برای چه؟!»
#shortscenarios_by_myj
۱۵.۰k
۱۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.