کابوس تورا فراموش خواهم کردکابوس تورا فراموش خواهم کرد ..
کابوس تورا فراموش خواهم کردکابوس تورا فراموش خواهم کرد .....
حس غریبی داشتم از آن روز سر بر شانه هایم نهادی نگاهی انداختی ..... خندیدی .....
من گریستم ...... فریاد بر آوردی...... سکوت کردم.....!
کوله باری از درد ..... خسته از زمانه ..... آدم ها ..... حتی خودت !
به چشمانم خیره شدی ..... چشمکی زدی ....... دیوانه کردی مرا ..... دوباره
خندیدی اینبار من نیز خندیدم ...... دستانم را به چشمانت هدیه کردم ..... بوسیدی ..... گریه کردم .....
تو نیز گریستی ........ دقایقی گذشت ...... در آغوش تو آرام گرفتم ......
لحظه ای سکوت میان من و تو غوغایی کرد ....... تا به خود آمدم با هم رفته بودیم ......
نامت را پرسیدم ......از دل ..... از همین آدم ها ...... همه گفتند ...... تنهایی .....!
دیگر میدانم که خیلی تنهایم ...... خیلی
حس غریبی داشتم از آن روز سر بر شانه هایم نهادی نگاهی انداختی ..... خندیدی .....
من گریستم ...... فریاد بر آوردی...... سکوت کردم.....!
کوله باری از درد ..... خسته از زمانه ..... آدم ها ..... حتی خودت !
به چشمانم خیره شدی ..... چشمکی زدی ....... دیوانه کردی مرا ..... دوباره
خندیدی اینبار من نیز خندیدم ...... دستانم را به چشمانت هدیه کردم ..... بوسیدی ..... گریه کردم .....
تو نیز گریستی ........ دقایقی گذشت ...... در آغوش تو آرام گرفتم ......
لحظه ای سکوت میان من و تو غوغایی کرد ....... تا به خود آمدم با هم رفته بودیم ......
نامت را پرسیدم ......از دل ..... از همین آدم ها ...... همه گفتند ...... تنهایی .....!
دیگر میدانم که خیلی تنهایم ...... خیلی
۱.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.