p¹⁰
پرش به زمان بار.
ا.ت ویو
به اصرار مینو و جیا ی لباس نسبتا باز پوشیدم
سانگی از بچگی منو دوست داشت ولی من هیچ حسی بهش نداشتم ...!
ساعت ۹ بود و قرارمون ساعت ۱۰ بود یک آرایش لایت انجام دادم و رفتم ی تاکسی گرفتم و رفتم بار وقتی رسیدم جیا و سانگی و مینو اومده بودن رفتم سمتشون )
- های گایز
جیا: واو ا.ت چ خوشگل شدی ..
سانگی: خوشحالم میبینمت
- هع منم ..
سانگی بلند شد و اومد سمتم و بغلم کرد .
سانگی: دلم برات تنگ شده بود .
- منم
میخواستم از بغلش بیام بیرون و بالاخره تونستم ..
مینو: آخی دوتا مرغ عاشق ...
جیا و ا.ت و سانگی : ببند .
مینو: باشه بابا بیاین بزنین منو حالا ...
- من میرم دستشویی الان میام
سه تایی شون : باشه .
رفتم دستشویی داشتم جلوی آینه دستامو میشستم که یک پسر مزاحمم شده بود .
- ولم کن
جونگکوک ویو .
رسیدم بار(بچه ها جونگکوک قبل از اینکه ا.ت بره دستشویی تو دستشویی بود
از سرویس اومدم بیرون دیدم ی پسر داره ی دختر و اذیت میکنه رفتم جلو و پسره و هل دادم خورد تو دیوار رومو به دختر برگردوندم
+ خوب.......
اینکه ا.ته...
- تو ؟ ممنون بابت ....
+ مهم نیست .. اینجوری دیگه لباس نپوش
ا.ت ویو
اه اه حالا ی پسره هول دادی برای لباس پوشیدن منم دستور میده.
رفتم بیرون پیش بچه ها ..
سانگی: ا.ت خوبی ؟ رنگت پریده
- عار اوکیم .
جیا: خب من یک ۵۰ درصد آوردم یک ۹۰ درصد و یک ۹۹ درصد ..
حالم خوب نبود ۹۹ درصد و برداشتم تا یکم از این حالم دریام .
مینو: ا.ت مطمئنی؟
- آره لطفا کاریم نداشته باشین.
سه تایی: اوکی ...🙂
نزدیک به ۸ لیوان خوردم دیگه چیزی نمیفهمیدم
جونگکوک ویو.
ا.ت و دیدم اون سر بار ک مسته خیلی داغون بود داشت یک پسر و بغل میکرد داشت اعصابم خورد میشد ... رفتم سمتش و کمرشو گرفتم
پسره: چکار داری میکنی ؟ (بچه ها پسره سانگیه و خوشحاله ا.ت مسته و داره بغلش میکنه)
+ به تو مربوط نیست.
جیا: چکار میکنی پسره هوی
مینو: ما خودمون دوستشیم چکارش داری ؟
ا.ت داشت حالش بد میشد کف بالا میآورد و عرق سرد میکرد و میلرزید
+ ساکت باشین(داد) من دوس پسرشم
سانگی : چیی؟!!!!!
جیا: زر نزن ا.ت دوست پسر ندارههه
+ ببندین بهتون نگفتش باید ببرشم .
ا.ت و براید بغل کردم و رفتم و گذاشتمش تو ماشین نمیدونم چرا ته دلم نگرانش شده بودم و به علاوه گفتم به دوستش من دوست پسرشم.... !
رسیدم خونه ا.ت و براید از تو ماشین بلند کردم و رفتم گذاشتم رو تختم و زنگ زدم دکتر کیم .
د.ک: بله ارباب؟
+ فورا بیا خونم .
د.ک : چشم .
لایک شه فرشتم؟
پرش به زمان بار.
ا.ت ویو
به اصرار مینو و جیا ی لباس نسبتا باز پوشیدم
سانگی از بچگی منو دوست داشت ولی من هیچ حسی بهش نداشتم ...!
ساعت ۹ بود و قرارمون ساعت ۱۰ بود یک آرایش لایت انجام دادم و رفتم ی تاکسی گرفتم و رفتم بار وقتی رسیدم جیا و سانگی و مینو اومده بودن رفتم سمتشون )
- های گایز
جیا: واو ا.ت چ خوشگل شدی ..
سانگی: خوشحالم میبینمت
- هع منم ..
سانگی بلند شد و اومد سمتم و بغلم کرد .
سانگی: دلم برات تنگ شده بود .
- منم
میخواستم از بغلش بیام بیرون و بالاخره تونستم ..
مینو: آخی دوتا مرغ عاشق ...
جیا و ا.ت و سانگی : ببند .
مینو: باشه بابا بیاین بزنین منو حالا ...
- من میرم دستشویی الان میام
سه تایی شون : باشه .
رفتم دستشویی داشتم جلوی آینه دستامو میشستم که یک پسر مزاحمم شده بود .
- ولم کن
جونگکوک ویو .
رسیدم بار(بچه ها جونگکوک قبل از اینکه ا.ت بره دستشویی تو دستشویی بود
از سرویس اومدم بیرون دیدم ی پسر داره ی دختر و اذیت میکنه رفتم جلو و پسره و هل دادم خورد تو دیوار رومو به دختر برگردوندم
+ خوب.......
اینکه ا.ته...
- تو ؟ ممنون بابت ....
+ مهم نیست .. اینجوری دیگه لباس نپوش
ا.ت ویو
اه اه حالا ی پسره هول دادی برای لباس پوشیدن منم دستور میده.
رفتم بیرون پیش بچه ها ..
سانگی: ا.ت خوبی ؟ رنگت پریده
- عار اوکیم .
جیا: خب من یک ۵۰ درصد آوردم یک ۹۰ درصد و یک ۹۹ درصد ..
حالم خوب نبود ۹۹ درصد و برداشتم تا یکم از این حالم دریام .
مینو: ا.ت مطمئنی؟
- آره لطفا کاریم نداشته باشین.
سه تایی: اوکی ...🙂
نزدیک به ۸ لیوان خوردم دیگه چیزی نمیفهمیدم
جونگکوک ویو.
ا.ت و دیدم اون سر بار ک مسته خیلی داغون بود داشت یک پسر و بغل میکرد داشت اعصابم خورد میشد ... رفتم سمتش و کمرشو گرفتم
پسره: چکار داری میکنی ؟ (بچه ها پسره سانگیه و خوشحاله ا.ت مسته و داره بغلش میکنه)
+ به تو مربوط نیست.
جیا: چکار میکنی پسره هوی
مینو: ما خودمون دوستشیم چکارش داری ؟
ا.ت داشت حالش بد میشد کف بالا میآورد و عرق سرد میکرد و میلرزید
+ ساکت باشین(داد) من دوس پسرشم
سانگی : چیی؟!!!!!
جیا: زر نزن ا.ت دوست پسر ندارههه
+ ببندین بهتون نگفتش باید ببرشم .
ا.ت و براید بغل کردم و رفتم و گذاشتمش تو ماشین نمیدونم چرا ته دلم نگرانش شده بودم و به علاوه گفتم به دوستش من دوست پسرشم.... !
رسیدم خونه ا.ت و براید از تو ماشین بلند کردم و رفتم گذاشتم رو تختم و زنگ زدم دکتر کیم .
د.ک: بله ارباب؟
+ فورا بیا خونم .
د.ک : چشم .
لایک شه فرشتم؟
۹.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.