سلاممممن من بازگشتمممم
سلاممممن من بازگشتمممم
پارت ۲۸
خونه*
بعد تموم شدن حرف کوک *
_ اره خلاصه قصد دارم نزدیکش شم و مخش رو بزنم
= واااو همون که گرفتی واسش دوستش رو زدی؟
_ حالا حتما باید اون خاطره رو یادم مینداختی؟
! آخه خیلی بد زدیش بیچاره
= عااا راستی یونگی ؟
♧ بله؟
= تو هوپی رو از کجا میشناسی اخه اون روز که دیدیش به مدت یک ربع خشکت زده بود و میگفتی خشگل شده بود
♧ دوست پسر دوستم بود و من روش کراش داشتم بعد بهش گفتم و اون از....
! یه لحظههای برادر من وایسااااا تو .....از یه پسر خوشت اومده ؟
= درحالی که نصف دخترا خودشونو برات میکشن؟
♧ هر کس یه گرایشی داره ولی من .........فاک فقط سمت اون پسر کشیده میشم
کوک خندید
_ دقیقا مثل لیسا که از یه دختر پلیس خوشش اومده راستی لیسا کو
# داشتی داستانتو تعریف میکردی رفت تو اتاق
اینو فیلیکس در حالی که سرش تو لب تاپش بود گفت کوک شک کرد لیسا اغلب وقتا اتاقش نمیرفت فقط وقتی میرفت ..........که میخواست فرار کنه کوک سریع پاشد و در اتاق لیسا رو با شتاب باز کرد..... درست حدس زده بود لیسا دوباره با کسی معامله داشت که اگه به کوک میگفت قبول نمیکرد بره پیشش ولی اخه کی بوده؟
فلش بک در فلش بک*
چند دقیقه پیش *
لیسا کنار کوک که داشت با لذت در مورد دختر مورد علاقش حرف میزد نشست چند دقیقه نگذشته بود که به گوشیش یه پیام اومد
نگاش کرد و بعد جواب پیام رو داد
◇ نه جکسون من دیگه برات مواد نمیارم
~ پول خوبی بابتش میدماااا از قبلیه بیشتر
◇ وسوسم میکنی؟
~ به ادرسی که میگم بیاین
◇ راه افتادم
بعد یه صحبت کوتاه به اطرافش نگا کرد و اروم سمت اتاقش رفت تا یه باکس مواد برای دوست قدیمی و غلابی کوک ببره بعد جمع کردن وسایلش مثل همیشه از اتاق خارج شد
و راهی ادرسی که جکسون براش فرستاده بود ولی خبر نداشته بود جکسون براش چه نقشه ای داشت و قرار بود چه مصیبتایی اونجا اتفاق بیفته اون فقط داشت میرفت کارش رو که بهش معتاد شده بود رو انجام بده ولی از کجا میدونست کسی قراره وارد زندگیش بشه که معتاد اون شه :)
پایان فلش بک در فلش بک *
از این سو جنی *
خونه جنی *
گایززززز من نتم به مشکل خورده نمیدونم چرا دو تا پارت دیگه نمیاد
پارت ۲۸
خونه*
بعد تموم شدن حرف کوک *
_ اره خلاصه قصد دارم نزدیکش شم و مخش رو بزنم
= واااو همون که گرفتی واسش دوستش رو زدی؟
_ حالا حتما باید اون خاطره رو یادم مینداختی؟
! آخه خیلی بد زدیش بیچاره
= عااا راستی یونگی ؟
♧ بله؟
= تو هوپی رو از کجا میشناسی اخه اون روز که دیدیش به مدت یک ربع خشکت زده بود و میگفتی خشگل شده بود
♧ دوست پسر دوستم بود و من روش کراش داشتم بعد بهش گفتم و اون از....
! یه لحظههای برادر من وایسااااا تو .....از یه پسر خوشت اومده ؟
= درحالی که نصف دخترا خودشونو برات میکشن؟
♧ هر کس یه گرایشی داره ولی من .........فاک فقط سمت اون پسر کشیده میشم
کوک خندید
_ دقیقا مثل لیسا که از یه دختر پلیس خوشش اومده راستی لیسا کو
# داشتی داستانتو تعریف میکردی رفت تو اتاق
اینو فیلیکس در حالی که سرش تو لب تاپش بود گفت کوک شک کرد لیسا اغلب وقتا اتاقش نمیرفت فقط وقتی میرفت ..........که میخواست فرار کنه کوک سریع پاشد و در اتاق لیسا رو با شتاب باز کرد..... درست حدس زده بود لیسا دوباره با کسی معامله داشت که اگه به کوک میگفت قبول نمیکرد بره پیشش ولی اخه کی بوده؟
فلش بک در فلش بک*
چند دقیقه پیش *
لیسا کنار کوک که داشت با لذت در مورد دختر مورد علاقش حرف میزد نشست چند دقیقه نگذشته بود که به گوشیش یه پیام اومد
نگاش کرد و بعد جواب پیام رو داد
◇ نه جکسون من دیگه برات مواد نمیارم
~ پول خوبی بابتش میدماااا از قبلیه بیشتر
◇ وسوسم میکنی؟
~ به ادرسی که میگم بیاین
◇ راه افتادم
بعد یه صحبت کوتاه به اطرافش نگا کرد و اروم سمت اتاقش رفت تا یه باکس مواد برای دوست قدیمی و غلابی کوک ببره بعد جمع کردن وسایلش مثل همیشه از اتاق خارج شد
و راهی ادرسی که جکسون براش فرستاده بود ولی خبر نداشته بود جکسون براش چه نقشه ای داشت و قرار بود چه مصیبتایی اونجا اتفاق بیفته اون فقط داشت میرفت کارش رو که بهش معتاد شده بود رو انجام بده ولی از کجا میدونست کسی قراره وارد زندگیش بشه که معتاد اون شه :)
پایان فلش بک در فلش بک *
از این سو جنی *
خونه جنی *
گایززززز من نتم به مشکل خورده نمیدونم چرا دو تا پارت دیگه نمیاد
۶.۲k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.