زمآني بآ تّــؤ..
زمآني بآ تّــؤ..
«که یهو صدای کوبیده شدن دره دستشویی اومد..»
Mr.Lee' هی کسی اونجا نیست درو باز کنین «داد»
Alex' اهه مگه این حروم*زاده هم ول میکنه هیی فعلا کوچولو بعدا ادامه کارمونو میکنیم «پوزخند»
«صورتشو نزدیک کرد خواست لبامو ببوسه که خنجش کشیدم و از زیر دستش در رفتم نمیخواستم اولین بوسم از یه آدم عوضی و هول باشه»
Alex' آیشش شیبالل دختره روانی میکشمت «صورتشو فشار داد»
«صداشو شنیدم و از ترس قلبم ریخت درو باز کردم و آقای لیو عصبی دیدم..»
Mr.Lee' هی تو اینجا دستشویی مردونست داشتی چه غلطی میکردی «داد»
«سرم به شدت درد میکرد و مدام چشام سیاهی میرفت خسته شدم از اینهمه داد زدن صدای الکسو پشت سرم باز شنیدمو در رفتم وقتی زنگ خورد همه ریختن تو راهرو پس سرعتمو کم کردم تا جلب توجه نکنم کلاه هودیمو گذاشتم رو سرم رفتم تو کلاسو مثل همیشه حس نامرئی بودن پیدا کردم البته دیگه عادت کرده بودم سرمو گذاشتم رو میزو سعی کردم تا قبل زنگ یکم بخوابم که صحبتای چند نفر توجهمو جلب کردن بدون اینکه بفهمن به حرفاشون گوش کردم»
Julica' وای بچز شنیدین یه دانش آموز انتقالی قراره امروز بیاد؟
Sonia' وای آره شنیدم خیلی جذابه اوفف
Kayla' اوم عکسشو دیدم خیلی جذابه دلم میخواد زیرش جون بدم وایی
« حالم بهم خورد تو این کلاس دخترا یا درباره پسرا یا خودشون زر میزنن عوق ولی صبر کن دانش آموز انتقالی چرا من نفهمیدم؟ اوو آره من اینجا فقط یه اسباب بازیم که یکی هروقت حوصلش سر رفت سمتم میاد طبیعیه هیچی ندونم.. زنگ خوردو معلم اومد»
Jolie' خیله خب بچه ها بشینین امروز یه دانش آموز جدید داریم «لبخند»..
«که یهو صدای کوبیده شدن دره دستشویی اومد..»
Mr.Lee' هی کسی اونجا نیست درو باز کنین «داد»
Alex' اهه مگه این حروم*زاده هم ول میکنه هیی فعلا کوچولو بعدا ادامه کارمونو میکنیم «پوزخند»
«صورتشو نزدیک کرد خواست لبامو ببوسه که خنجش کشیدم و از زیر دستش در رفتم نمیخواستم اولین بوسم از یه آدم عوضی و هول باشه»
Alex' آیشش شیبالل دختره روانی میکشمت «صورتشو فشار داد»
«صداشو شنیدم و از ترس قلبم ریخت درو باز کردم و آقای لیو عصبی دیدم..»
Mr.Lee' هی تو اینجا دستشویی مردونست داشتی چه غلطی میکردی «داد»
«سرم به شدت درد میکرد و مدام چشام سیاهی میرفت خسته شدم از اینهمه داد زدن صدای الکسو پشت سرم باز شنیدمو در رفتم وقتی زنگ خورد همه ریختن تو راهرو پس سرعتمو کم کردم تا جلب توجه نکنم کلاه هودیمو گذاشتم رو سرم رفتم تو کلاسو مثل همیشه حس نامرئی بودن پیدا کردم البته دیگه عادت کرده بودم سرمو گذاشتم رو میزو سعی کردم تا قبل زنگ یکم بخوابم که صحبتای چند نفر توجهمو جلب کردن بدون اینکه بفهمن به حرفاشون گوش کردم»
Julica' وای بچز شنیدین یه دانش آموز انتقالی قراره امروز بیاد؟
Sonia' وای آره شنیدم خیلی جذابه اوفف
Kayla' اوم عکسشو دیدم خیلی جذابه دلم میخواد زیرش جون بدم وایی
« حالم بهم خورد تو این کلاس دخترا یا درباره پسرا یا خودشون زر میزنن عوق ولی صبر کن دانش آموز انتقالی چرا من نفهمیدم؟ اوو آره من اینجا فقط یه اسباب بازیم که یکی هروقت حوصلش سر رفت سمتم میاد طبیعیه هیچی ندونم.. زنگ خوردو معلم اومد»
Jolie' خیله خب بچه ها بشینین امروز یه دانش آموز جدید داریم «لبخند»..
۱.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.