گمشده(پارت۵)
مگومی ویو:
کاملا درگیر کارم بودم چون منتظر بودم این شیره خنک شه...چرا خنک نمیشی بی فانوسسسس یهو یه صدای گرومب شنیدم و سریع برگشتم دیدم بععععلهههههه خانوم آنیا با مغز اومده تو زمین....
سریع رفتم سمتش و بلندش کردم... بچه هنگ کرده بود.. چند لحظه به دیوار خیره موند...
آنیا ویو:
یهو خوردم زمین کاملا چند لحظه مغزم هنگ کرد... مگومی اومد و بلندم کرد بعد مغزم لود کرد الان باید گریه کنم... آها خب
آنیا: عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
مگومی: نهههههه نه جان جدا اینطوری عربده نکشششش
یکمم خندم گرفت بچه مونده بود چیکار کنهههههه
یهو در باز شد و یک عدد کله پشمی(گوجو منظوره) با یه چوب بیسبال اومد تو
گوجو: هایییییی نفس کششششش کی دخترمو اذیت کردههههههههههههه
مگومی: دخترتون با مغز اومد تو زمین.....
یهو یوجی هم اومد گفت: سوکوناااااا باز چه گوهی خوردییییی
سوکونا: من اینجام بوفالوووووو
من که منتظر بودم یکی به من توجه کنه صدای گریمو بلند تر کردم گوجو اومد منو بغل کرد گفت: نه نه گریه نکن ببین مگومی چقدر اسکله
مگومی: مثالو برم:////
گوجو رو بغل کردم خواستم دلبری کنم گفتم: با....
گوجو ذوق کرد گفت: چیییی عزیز دلم دوباره بگوووو
منم گریم بند اومد گفتم: با....بابا
گوجو بلندم کرد گفت: تویییییی قربونت برمممممممم حرف زددددد گفت باباااااااا
انگشتمو گرفتم سمت مگومی گفتم: بابا
گوجو: من باباتم یا مگومی؟
به یوجی گفتم: بابا!
سوکونا: چی دادی بخوره مگومی؟
نانامی: یه کلمه یاد گرفته به همه میگه...
گوجو: عواااااا نانمی جونمممممممم
کاملا درگیر کارم بودم چون منتظر بودم این شیره خنک شه...چرا خنک نمیشی بی فانوسسسس یهو یه صدای گرومب شنیدم و سریع برگشتم دیدم بععععلهههههه خانوم آنیا با مغز اومده تو زمین....
سریع رفتم سمتش و بلندش کردم... بچه هنگ کرده بود.. چند لحظه به دیوار خیره موند...
آنیا ویو:
یهو خوردم زمین کاملا چند لحظه مغزم هنگ کرد... مگومی اومد و بلندم کرد بعد مغزم لود کرد الان باید گریه کنم... آها خب
آنیا: عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
مگومی: نهههههه نه جان جدا اینطوری عربده نکشششش
یکمم خندم گرفت بچه مونده بود چیکار کنهههههه
یهو در باز شد و یک عدد کله پشمی(گوجو منظوره) با یه چوب بیسبال اومد تو
گوجو: هایییییی نفس کششششش کی دخترمو اذیت کردههههههههههههه
مگومی: دخترتون با مغز اومد تو زمین.....
یهو یوجی هم اومد گفت: سوکوناااااا باز چه گوهی خوردییییی
سوکونا: من اینجام بوفالوووووو
من که منتظر بودم یکی به من توجه کنه صدای گریمو بلند تر کردم گوجو اومد منو بغل کرد گفت: نه نه گریه نکن ببین مگومی چقدر اسکله
مگومی: مثالو برم:////
گوجو رو بغل کردم خواستم دلبری کنم گفتم: با....
گوجو ذوق کرد گفت: چیییی عزیز دلم دوباره بگوووو
منم گریم بند اومد گفتم: با....بابا
گوجو بلندم کرد گفت: تویییییی قربونت برمممممممم حرف زددددد گفت باباااااااا
انگشتمو گرفتم سمت مگومی گفتم: بابا
گوجو: من باباتم یا مگومی؟
به یوجی گفتم: بابا!
سوکونا: چی دادی بخوره مگومی؟
نانامی: یه کلمه یاد گرفته به همه میگه...
گوجو: عواااااا نانمی جونمممممممم
۱.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.