فیک 🫦doubt in love🫦پارت♡22♡
فیک 🫦doubt in love🫦پارت♡22♡
یونجون ویو
از خواب پاشدم سر درد عجیبی داشتم یاد اتفاق های دیشب افتادم
*پرش زمانی به دیشب*
کوک : خوب بچه ها واسع شب جا گرفتم میاید دیگه
تهیونگ : من میترسم بیا این زنیکه هرزه پیدام کنه 🤣🤣🤣
جیمین : کی تو ، داش تو میری یکی جدید پیدا میکنی اصن قیافه همون زنه رو یادت میاد
ته : 🤣🤣🤣🤣🤣
کوک : بچه ها استادمون داره تو گوشی چیکار میکنه جواب نمیده
ته : راست میگی ها هوییی یونجون ( هوییی یونجون رو با داد گفت بشنوه)
یونجون : چیه ( اینقدر گریه کرده بود که با بی حالی جوابش رو داد که صداش در نمیومد )
کوک : هییی داداشم چته صدات در نمیشه بی حال هم که هستی چشمات و نوک دماغت هم که قرمزه گریه کردی
یونجون : توان حرف زدن ندارم بعداً به همه مخصوصاً بابا بزرگ میگم حال ندارم میرم خونه بای
ته : گمشو بشین بچه بریز بیرون چته
یونجون ویو
از خواب پاشدم سر درد عجیبی داشتم یاد اتفاق های دیشب افتادم
*پرش زمانی به دیشب*
کوک : خوب بچه ها واسع شب جا گرفتم میاید دیگه
تهیونگ : من میترسم بیا این زنیکه هرزه پیدام کنه 🤣🤣🤣
جیمین : کی تو ، داش تو میری یکی جدید پیدا میکنی اصن قیافه همون زنه رو یادت میاد
ته : 🤣🤣🤣🤣🤣
کوک : بچه ها استادمون داره تو گوشی چیکار میکنه جواب نمیده
ته : راست میگی ها هوییی یونجون ( هوییی یونجون رو با داد گفت بشنوه)
یونجون : چیه ( اینقدر گریه کرده بود که با بی حالی جوابش رو داد که صداش در نمیومد )
کوک : هییی داداشم چته صدات در نمیشه بی حال هم که هستی چشمات و نوک دماغت هم که قرمزه گریه کردی
یونجون : توان حرف زدن ندارم بعداً به همه مخصوصاً بابا بزرگ میگم حال ندارم میرم خونه بای
ته : گمشو بشین بچه بریز بیرون چته
۴.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.