وقتی بهت خیانت می کنه پارت 4
...ویو کوک...
وقتی که لیا اون عکسو بهم نشون داد خیلی عصبی بودم اونقدر که دستمو به فرمون میکوبیدم و با خودم میگفتم نه...نه...امکان نداره.....ا/ت این کارو نمیکنه وقتی رسیدم به محل پارتی دعا میکردم که ا/ت اونجا نباشه اما وقتی وارد شدم ا/ت و یه پسره که نمیدونم کی بود نشسته بودم نوشیدنی میخوردن با حرص رفتم سمتشون اول رفتم سمت پسره از لباسش گرفتم پراش کردم زمین تا جایی که میخورد زدمش تا اینکه مردم مارو از هم جدا کردن رفتم سمت ا/ت دستشو گرفتم سوار ماشین شدیم
ا/ت =کوک گوش کون اونطور که فکر می...
کوک=خفه شو...ا/ت دهنتو ببند باشه....مگه تو نگفتی با جیا میری پس این مرتیکه کی بود تو بقلت ...هاااا..
ا/ت=کوک ببین توضیح میدم
کوک ماشین و تو خیابون زد بغل و روبه المیرا با اصبانیت گفت گوش میدم
ا/ت=...
...فلش بک...
با آیو الکس وارد پارتی شده بودیم از همون اول نگاه های مردا رو روم احساس میکردم که بالاخره یه جا برای نشستن پیدا کردیم نشستیم چندتا نوشیدنی خوردیم که آیو بعد رقصیدن اومد بهم گفت که حالش بده و میره دستشویی اون لحظه منم داشتم میرقصیدم که یه مرده اومد سمتم..
مرده=اوهه...ببین چی داریم اینجا ...یه بیبی که خیلی خوشگله
ا/ت=ببخشید..ولی من ه*ر*ز*ه نیستم
مرده=عه نبابا ...گوش کن پول زیادی میدم..
ا/ت=گفتم که نه
خواستم برم که از بازوم گرفت و خودشو نزدیکم کرد میخواست منو ببوسه که الکس انداختنش زمین و از شونه های من گرفت و گفت
الکس=حالت خوبه
ا/ت=ا..اره خوبم بیا بریم بشینیم
الکس=تو برو من اول یه درسی به این مرتیکه هول بدم
ا/ت=الکس لطفاً دردسر درست نکن بیا بشینیم
ا/ت=ببخشید میشه یه لیوان آب بیارید(با گارسون بود)
رفتیم نشستیم داشتم آب میخوردم که یه نفر الکسو پرت کرد پایین بهش نگاه کردم کوک بود...
....پایان فلش بک...
ا/ت=کوک باور کن همش همین بود
کوک=میبینم دروغگوی خیبم شدی ....پس اگه منم یه نفرو بغل کردم اشتباه فکر نکن..حالا هم ببند دهنتو تا برسیم خونه
«خونه»
...ویو ا/ت...رسیدیم خونه کوک با عصبانیت رفت تو اتاق بعدش با بالشت اومد رو مبل خوابید با صدای آرومی بهش گفتم...
ا/ت=کوک...نمیای پیشم بخوابی
کوک=...
ا/ت=کوک..دارم باتو...
کوک=نه نمیام برو خودت تنها بخواب ...یا اگه دوست داری بگو الکس جونت بیاد بغلت کنه
ا/ت=...
از حرف کوک واقعا ناراحت شدم بغض کرده بودم و سریع رفتم تو اتاق و آروم گریه کردم نمیدونم کی خوابم برد ...
«فرداصبح»
با صدای در از خواب بیدار شدم رفتم تو پذیرایی کوک رفته بود ناراحت شدم رفتم صبحانه بخورم که دوباره حالم بد شد رفتم دستشویی...
وقتی اومدم بیرون با خودم فکر کردم که این عادی نیست دوروزه که نمیتونم چیزی بخورم ....تصمیم گرفتم برم پیش دکتر
«مطب دکتر»
دکتر=خب...مشکلتون چیه
ا/ت=دوروزه که هیچی نمیتونم بخورم حالم بد میشه ...تازه وزنم اضافه کردم
دکتر =یه سری آزمایش مینویسم انجام بدید...تا مطمئن بشم
ا/ت=چشم
وقتی آزمایش هارو انجام دادم منتظر جواب موندم جواب رو گرفتم به سمت اتاق دکتر حرکت کردم جواب آزمایش رو بهش دادم
دکتر =خانم جئون....تبریک میگم شما حامله هستید
ا/ت=چی...حا...حامله
دکتر=بله
با حرف دکتر بلند شدم از بیمارستان خارج شدم فکر کردم اگه این خبرو به کوک بدم حتما باهام آشتی میکنه ....
ولی ای کاش نمیرفتم تا اون صحنه چندش آور رو نمیدیدم...
___________________________________
یعنی ا/ت چی دیده بود که از رفتن به شرکت کوک پشیمون شد؟
لایک و فالو فراموش نشه
وقتی که لیا اون عکسو بهم نشون داد خیلی عصبی بودم اونقدر که دستمو به فرمون میکوبیدم و با خودم میگفتم نه...نه...امکان نداره.....ا/ت این کارو نمیکنه وقتی رسیدم به محل پارتی دعا میکردم که ا/ت اونجا نباشه اما وقتی وارد شدم ا/ت و یه پسره که نمیدونم کی بود نشسته بودم نوشیدنی میخوردن با حرص رفتم سمتشون اول رفتم سمت پسره از لباسش گرفتم پراش کردم زمین تا جایی که میخورد زدمش تا اینکه مردم مارو از هم جدا کردن رفتم سمت ا/ت دستشو گرفتم سوار ماشین شدیم
ا/ت =کوک گوش کون اونطور که فکر می...
کوک=خفه شو...ا/ت دهنتو ببند باشه....مگه تو نگفتی با جیا میری پس این مرتیکه کی بود تو بقلت ...هاااا..
ا/ت=کوک ببین توضیح میدم
کوک ماشین و تو خیابون زد بغل و روبه المیرا با اصبانیت گفت گوش میدم
ا/ت=...
...فلش بک...
با آیو الکس وارد پارتی شده بودیم از همون اول نگاه های مردا رو روم احساس میکردم که بالاخره یه جا برای نشستن پیدا کردیم نشستیم چندتا نوشیدنی خوردیم که آیو بعد رقصیدن اومد بهم گفت که حالش بده و میره دستشویی اون لحظه منم داشتم میرقصیدم که یه مرده اومد سمتم..
مرده=اوهه...ببین چی داریم اینجا ...یه بیبی که خیلی خوشگله
ا/ت=ببخشید..ولی من ه*ر*ز*ه نیستم
مرده=عه نبابا ...گوش کن پول زیادی میدم..
ا/ت=گفتم که نه
خواستم برم که از بازوم گرفت و خودشو نزدیکم کرد میخواست منو ببوسه که الکس انداختنش زمین و از شونه های من گرفت و گفت
الکس=حالت خوبه
ا/ت=ا..اره خوبم بیا بریم بشینیم
الکس=تو برو من اول یه درسی به این مرتیکه هول بدم
ا/ت=الکس لطفاً دردسر درست نکن بیا بشینیم
ا/ت=ببخشید میشه یه لیوان آب بیارید(با گارسون بود)
رفتیم نشستیم داشتم آب میخوردم که یه نفر الکسو پرت کرد پایین بهش نگاه کردم کوک بود...
....پایان فلش بک...
ا/ت=کوک باور کن همش همین بود
کوک=میبینم دروغگوی خیبم شدی ....پس اگه منم یه نفرو بغل کردم اشتباه فکر نکن..حالا هم ببند دهنتو تا برسیم خونه
«خونه»
...ویو ا/ت...رسیدیم خونه کوک با عصبانیت رفت تو اتاق بعدش با بالشت اومد رو مبل خوابید با صدای آرومی بهش گفتم...
ا/ت=کوک...نمیای پیشم بخوابی
کوک=...
ا/ت=کوک..دارم باتو...
کوک=نه نمیام برو خودت تنها بخواب ...یا اگه دوست داری بگو الکس جونت بیاد بغلت کنه
ا/ت=...
از حرف کوک واقعا ناراحت شدم بغض کرده بودم و سریع رفتم تو اتاق و آروم گریه کردم نمیدونم کی خوابم برد ...
«فرداصبح»
با صدای در از خواب بیدار شدم رفتم تو پذیرایی کوک رفته بود ناراحت شدم رفتم صبحانه بخورم که دوباره حالم بد شد رفتم دستشویی...
وقتی اومدم بیرون با خودم فکر کردم که این عادی نیست دوروزه که نمیتونم چیزی بخورم ....تصمیم گرفتم برم پیش دکتر
«مطب دکتر»
دکتر=خب...مشکلتون چیه
ا/ت=دوروزه که هیچی نمیتونم بخورم حالم بد میشه ...تازه وزنم اضافه کردم
دکتر =یه سری آزمایش مینویسم انجام بدید...تا مطمئن بشم
ا/ت=چشم
وقتی آزمایش هارو انجام دادم منتظر جواب موندم جواب رو گرفتم به سمت اتاق دکتر حرکت کردم جواب آزمایش رو بهش دادم
دکتر =خانم جئون....تبریک میگم شما حامله هستید
ا/ت=چی...حا...حامله
دکتر=بله
با حرف دکتر بلند شدم از بیمارستان خارج شدم فکر کردم اگه این خبرو به کوک بدم حتما باهام آشتی میکنه ....
ولی ای کاش نمیرفتم تا اون صحنه چندش آور رو نمیدیدم...
___________________________________
یعنی ا/ت چی دیده بود که از رفتن به شرکت کوک پشیمون شد؟
لایک و فالو فراموش نشه
۱۳.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.