فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:6
.............................................................
سئول/دایون ویو:بعد تماس سریع خودمو جموجور کردم و به سمت خونه جیمین رفتم خدا کنه پیداش کنیم وگرنه هممون اخراجیم! رسیدم دم عمارت گوشیمو درآوردم و به جیمین زنگ زدم
(مکالمه جیمین دایون -)
چته تو تایم استراحتمم دست از سرم برنمیداری!
- دم عمارتم بیا پایین .
الو .. الو چی شده عی بابا!
(پایان/)
بدون اینکه بزاره حرفی بزنه گوشی رو روش قطع کرد و فقط ب این فکر میکرد ک چجوری بتونه این گندی ک زده رو جمع کنه!
جیمین ویو: خسته بودم میخواستم بخوابم همین که چشمام گرم شد این دختره زنگ زد جواب دادم فقط گفت بیا پایین دختره پررو ن سلامی تازه نذاشت هیچی بگم این دختره ام روانیه ها ! بهرحال برم ببینم چخبرع..
از عمارت رفتم بیرون ماشینشو شناختم رفتم سمتش و سوار شدم..
جیمین: خب؟!
دایون: این پسره بود جونگ کوک..
جیمین: خب؟!
دایون: هیچی دیگه یارو جاسوس از آب درومد
جیمین: خب؟!
دایون: زهرمار و خب میزنمتاااا!
جیمین: ن جدی الان اومدی ب من بگی ک چی ؟!
دایون: خب ببی...
جیمین نذاشت دایون حرفشو تموم کنه و از ماشین پیاده میشه ب سمت عمارت میره و زیرلب باخودش حرف میزد..
جیمین: این همه منو اذیت میکنه فک میکنه منم کمکش میکنم پررو زشت
همینجوری ک داشت با خودش حرف می زد صدای دایون اومد
دایون: هی تو پارک جیمین!
همین که برگشت ببینه چی میخواد دایون یه لگد محکم ب شکم جیمین زد
جیمین: عاییی دایوننن*داد*
دایون: کمکم میکنی یا نه!
جیمین: ن نمیکنم بمیرمم کمکت نمیکنم.
دایون: خودت خاستی! ..
دست جیمین رو میگره و میپیچونه..
جیمین: عایییی*عربده*
دایون: کمک میکنی؟؛
جیمین: آره آره تو فقط ولم کنین*داد*
دایون: بخاطر شما ۱۰دقیقه از وقتم رفت باید تو۱۰دقیقه پیداش کنی!
جیمین: نمی...
دستشو محکم تر پیچوند..
جیمین: روچشمانم دایون جونمم..
دایون دستاشو ول کرد و جیمین از درد دستاشو میمالید ..
دایون: پاشو تو ماشین لب تاپ هست ببین کیه
جیمین بلند شد و سوار ماشین شدن و جیمین شروع کرد ..
۷مین بعد/
دایون: یا جیمینا زودباش جنی پارم میکنه ها!
جیمین: وایسا.. آها خودشه پیداش کردم..*ذوق*
دایون: زودباش بفرستش واسه جنی...
پارت:6
.............................................................
سئول/دایون ویو:بعد تماس سریع خودمو جموجور کردم و به سمت خونه جیمین رفتم خدا کنه پیداش کنیم وگرنه هممون اخراجیم! رسیدم دم عمارت گوشیمو درآوردم و به جیمین زنگ زدم
(مکالمه جیمین دایون -)
چته تو تایم استراحتمم دست از سرم برنمیداری!
- دم عمارتم بیا پایین .
الو .. الو چی شده عی بابا!
(پایان/)
بدون اینکه بزاره حرفی بزنه گوشی رو روش قطع کرد و فقط ب این فکر میکرد ک چجوری بتونه این گندی ک زده رو جمع کنه!
جیمین ویو: خسته بودم میخواستم بخوابم همین که چشمام گرم شد این دختره زنگ زد جواب دادم فقط گفت بیا پایین دختره پررو ن سلامی تازه نذاشت هیچی بگم این دختره ام روانیه ها ! بهرحال برم ببینم چخبرع..
از عمارت رفتم بیرون ماشینشو شناختم رفتم سمتش و سوار شدم..
جیمین: خب؟!
دایون: این پسره بود جونگ کوک..
جیمین: خب؟!
دایون: هیچی دیگه یارو جاسوس از آب درومد
جیمین: خب؟!
دایون: زهرمار و خب میزنمتاااا!
جیمین: ن جدی الان اومدی ب من بگی ک چی ؟!
دایون: خب ببی...
جیمین نذاشت دایون حرفشو تموم کنه و از ماشین پیاده میشه ب سمت عمارت میره و زیرلب باخودش حرف میزد..
جیمین: این همه منو اذیت میکنه فک میکنه منم کمکش میکنم پررو زشت
همینجوری ک داشت با خودش حرف می زد صدای دایون اومد
دایون: هی تو پارک جیمین!
همین که برگشت ببینه چی میخواد دایون یه لگد محکم ب شکم جیمین زد
جیمین: عاییی دایوننن*داد*
دایون: کمکم میکنی یا نه!
جیمین: ن نمیکنم بمیرمم کمکت نمیکنم.
دایون: خودت خاستی! ..
دست جیمین رو میگره و میپیچونه..
جیمین: عایییی*عربده*
دایون: کمک میکنی؟؛
جیمین: آره آره تو فقط ولم کنین*داد*
دایون: بخاطر شما ۱۰دقیقه از وقتم رفت باید تو۱۰دقیقه پیداش کنی!
جیمین: نمی...
دستشو محکم تر پیچوند..
جیمین: روچشمانم دایون جونمم..
دایون دستاشو ول کرد و جیمین از درد دستاشو میمالید ..
دایون: پاشو تو ماشین لب تاپ هست ببین کیه
جیمین بلند شد و سوار ماشین شدن و جیمین شروع کرد ..
۷مین بعد/
دایون: یا جیمینا زودباش جنی پارم میکنه ها!
جیمین: وایسا.. آها خودشه پیداش کردم..*ذوق*
دایون: زودباش بفرستش واسه جنی...
۳.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.