وقتی خواهرشونی ۱۳ سالته ساعت ۳ میای خونه و رفتی بار
#سناریو
#سناریو_اسکیز
وقتی خواهرشونی ۱۳ سالته میری بار لباس باز میپوشی و ۳ میای خونه( در خواستی )
چان: هوی تا باچه اجازه رفتی بارر(داد)
چانگبین:چی بگم اخه(بچم اصلا حرفی نداره که بزنه)
لینو:تو الان چه گوهی خوردی(داد)
هان:من هم سن تو بودم نمیدونستم مهمونی چیه اونوقت تو میری بار
هیونجین: میخوام بکشمت فقطط
فیلیکس:به مامان بابا میگم
سونگمین:از این بهت خوراکی هامو نمیدم
جونگین: کثافت بیشعور اخه تا ۳ شب؟؟(جونگین جان این بود ارمان های هیونگت؟؟)
#سناریو_اسکیز
وقتی خواهرشونی ۱۳ سالته میری بار لباس باز میپوشی و ۳ میای خونه( در خواستی )
چان: هوی تا باچه اجازه رفتی بارر(داد)
چانگبین:چی بگم اخه(بچم اصلا حرفی نداره که بزنه)
لینو:تو الان چه گوهی خوردی(داد)
هان:من هم سن تو بودم نمیدونستم مهمونی چیه اونوقت تو میری بار
هیونجین: میخوام بکشمت فقطط
فیلیکس:به مامان بابا میگم
سونگمین:از این بهت خوراکی هامو نمیدم
جونگین: کثافت بیشعور اخه تا ۳ شب؟؟(جونگین جان این بود ارمان های هیونگت؟؟)
۷.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.