فرشته شکسته (پارت اول)
فرشته شکسته (پارت اول)
صبح با صدای گریه خواهرم اما (نکته اون یک سالشه)
بیدار شدم رفتم از گهواره بیرونش آوردم پستونکش رو دادم (خب چیه بچه تا اخرای ی سالگی فرست داره🥲)
بچه رو بقل کردم و خوابوندم دوباره و گذاشتم ت گهواره و پتو انداختم اون عروسکش بقل کرد خیلی بامزه بود لبخند زدم رفتم دست و صورتم رو شستم و لباس مدرسم رو پوشیدم صبحونم رو خوردم و وسایل مدرسم رو برداشتم همراه با گیتارم
ب مدرسه رفتم
طبق معمول قلدرا اومدن باز و زدن ب میزم
امیلی :هی دختره یکم بهمون پولی بده میخوایم جلوت ساندویچ بخوریم
امع :بس کنید دیگه همش میخواید منو اذیت کنید
دختره: همین ک بهت گیر ندادیم گیتار میزنی ساکت شو الکی شاخ نشو
پرش زمانی زنگ تفریح اخر
وسایل امع پخش و پلا بود امه حسابی کتک خورد بود آروم بلند شد و وسایلش رو جمع کرد و ب خودش چسب زخم زد وارد حیاط مدرسه شد و رفت پشت مدرسه رو صندلی بادیش نشست و گیتارش رو در اورد از اونور هم دوستای امع وسایل بدلیجات و زیورآلات یا امضا میفروختن نکته امه با اونا کار میکنه کل مدرسه دور امع جمع بودن
یکی از طرفداران امه: هییی امع سان میشه این آهنگ رو برام ب زبون اسپانیایی بزنی
گوشیش رو در اورد و ی تیکه گذاشت امه لبخند زد و سرش رو ب نشون تایید تکون داد. گیتار رو تعضیم کرد و همون آهنگ رو خوند امه آهنگ درخواستی میخوند و صدای خوبی داشت همه دورش جمع بودن
مایکی :میگم میتسویا کن چین این صدای چیه
دراکن :اومممم صدای ی بچس ک داره آهنگ میخونه
میتسویا:این ...شبیه صدا فرشته هست صدا از کجاس
و دنبال صدا رفت مایکی و دراکن هم دنبالش رفتن
دیدن صدا ی دختر بچس ک نشست بود رو بالش بادیش
صداش با بارون یکی بود چشماش عسلی و موهاش هم خرمایی نور بهش میخوره لبش و گونه هاش کمی سرخ بود و پوست سفیدی داشت میتسویا تا امع رو دید چشماش درخشید چشماش کهکشانی بود و ب آهنگش میشنید
دراکن لبخند زد
مایکی :فک کنم میتسویا عاشق شده
میتسویا سرخ شد :نه نه اصلا هم اینطور نیست
مایکی :چرا هست
میتسویا عصبی شد
مایکیییییی 😖
دراکن :باشه باشه
همه از امع خرید کردن ت کیف امع پول بود همه طرفدارانش دیوانش شده بودن وقتی با دوستشون میرفتن از امع میگفتن امه پولش رو با دوستاش تقسیم کرد و وسایلش رو جمع کرد زنگ خونه خورد باز قلدرا اومدن ت راه امع رو اذیت کنن امع از دست اونا رفت ی کوچه ای ک علامت اژدها داشت اونجا نشست از سرش خون می اومد
....................................................
خیلی ممنون بابت حمایت و اینکه تا اینجا خوندید اگه دوست💞🫂 داشتین باز بزارم ت کامنت بگید و اگرم بد شد ببخشید ب بزرگیتون اولین بارم بود 😖درخواستی داشتین بگید
صبح با صدای گریه خواهرم اما (نکته اون یک سالشه)
بیدار شدم رفتم از گهواره بیرونش آوردم پستونکش رو دادم (خب چیه بچه تا اخرای ی سالگی فرست داره🥲)
بچه رو بقل کردم و خوابوندم دوباره و گذاشتم ت گهواره و پتو انداختم اون عروسکش بقل کرد خیلی بامزه بود لبخند زدم رفتم دست و صورتم رو شستم و لباس مدرسم رو پوشیدم صبحونم رو خوردم و وسایل مدرسم رو برداشتم همراه با گیتارم
ب مدرسه رفتم
طبق معمول قلدرا اومدن باز و زدن ب میزم
امیلی :هی دختره یکم بهمون پولی بده میخوایم جلوت ساندویچ بخوریم
امع :بس کنید دیگه همش میخواید منو اذیت کنید
دختره: همین ک بهت گیر ندادیم گیتار میزنی ساکت شو الکی شاخ نشو
پرش زمانی زنگ تفریح اخر
وسایل امع پخش و پلا بود امه حسابی کتک خورد بود آروم بلند شد و وسایلش رو جمع کرد و ب خودش چسب زخم زد وارد حیاط مدرسه شد و رفت پشت مدرسه رو صندلی بادیش نشست و گیتارش رو در اورد از اونور هم دوستای امع وسایل بدلیجات و زیورآلات یا امضا میفروختن نکته امه با اونا کار میکنه کل مدرسه دور امع جمع بودن
یکی از طرفداران امه: هییی امع سان میشه این آهنگ رو برام ب زبون اسپانیایی بزنی
گوشیش رو در اورد و ی تیکه گذاشت امه لبخند زد و سرش رو ب نشون تایید تکون داد. گیتار رو تعضیم کرد و همون آهنگ رو خوند امه آهنگ درخواستی میخوند و صدای خوبی داشت همه دورش جمع بودن
مایکی :میگم میتسویا کن چین این صدای چیه
دراکن :اومممم صدای ی بچس ک داره آهنگ میخونه
میتسویا:این ...شبیه صدا فرشته هست صدا از کجاس
و دنبال صدا رفت مایکی و دراکن هم دنبالش رفتن
دیدن صدا ی دختر بچس ک نشست بود رو بالش بادیش
صداش با بارون یکی بود چشماش عسلی و موهاش هم خرمایی نور بهش میخوره لبش و گونه هاش کمی سرخ بود و پوست سفیدی داشت میتسویا تا امع رو دید چشماش درخشید چشماش کهکشانی بود و ب آهنگش میشنید
دراکن لبخند زد
مایکی :فک کنم میتسویا عاشق شده
میتسویا سرخ شد :نه نه اصلا هم اینطور نیست
مایکی :چرا هست
میتسویا عصبی شد
مایکیییییی 😖
دراکن :باشه باشه
همه از امع خرید کردن ت کیف امع پول بود همه طرفدارانش دیوانش شده بودن وقتی با دوستشون میرفتن از امع میگفتن امه پولش رو با دوستاش تقسیم کرد و وسایلش رو جمع کرد زنگ خونه خورد باز قلدرا اومدن ت راه امع رو اذیت کنن امع از دست اونا رفت ی کوچه ای ک علامت اژدها داشت اونجا نشست از سرش خون می اومد
....................................................
خیلی ممنون بابت حمایت و اینکه تا اینجا خوندید اگه دوست💞🫂 داشتین باز بزارم ت کامنت بگید و اگرم بد شد ببخشید ب بزرگیتون اولین بارم بود 😖درخواستی داشتین بگید
۸.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.