دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۵۶
arslwn
دکتر : متاسفانه ایشون ۲۰ درصد از ریه هاشون عفونت کرده
باید هر چه زودتر جلوگیری شه
وگرنه ممکنه بیشتر عفونت کنه و اون موقع جز پیوند کاری از دست ما بر نمیاد
تازه پیوندم من انید قطعی نمیدم که جواب بده
امیر : الان باید چیکا کنیم
دکتر : من چند تا قرص مینویسم
اگه تب و لرز داشتن حتما به بیمارستان مراجعه کنن
استراحت باید داشته باشن
ممکنه رنگ پوستشون به کبودی بزنه اگه زد حتما عفونت بیشتر شده و در این صورت باید چند روز تحت نظر باشن
امیر : ممنون
دکتر : استراحت یادتون نره
امیر : چشم
خدافظ
دکتر : خدافظ
امیر : ارسلان شنیدی که دکتر چی گف
ارسلان : ارع
امیر : پس استراحت میکنی باشه
ارسلان: نمیتونم امیر
امیر : چرا ارسلان
ارسلان: باید برم کار کنم
میفهمی
امیر : حالا فعلا نمیخاد کار کنی
ارسلان: نمیشه امیر بلید خرج مامانمو بدم
امیر : من میدم
ارسلان: نه نمیخواد خودم کار میکنم میدم
امیر: هوفففف تروخدا حرف گوش کن
بخاطر سلامتیه خودته
ارسلان : امیر درک کن نمیشه
من از اول تا آخرش بخاطر این مریضی میمیرم
حداقل بزا دلم به یچیزی خوش باشه
امیر : میتونی خوب شی
ارسلان: نه خوب نمیشم
امیر: از کجا مطمئنی
ارسلان : اه امیر تروخدا ول کن
امیر : ول نمیکنم باید خوب شی
ارسلان : هه امیدوار نباش
من خوب نمیشم
امیر: میشی
ارسلان : رسیدیم خونه رفتم دراز کشیدم رو تخت بعد چند ساعت بلند شدم حاضر شدم رفتیم خونه دیانا اینا...
ادامه دارد...
پارت ۵۶
arslwn
دکتر : متاسفانه ایشون ۲۰ درصد از ریه هاشون عفونت کرده
باید هر چه زودتر جلوگیری شه
وگرنه ممکنه بیشتر عفونت کنه و اون موقع جز پیوند کاری از دست ما بر نمیاد
تازه پیوندم من انید قطعی نمیدم که جواب بده
امیر : الان باید چیکا کنیم
دکتر : من چند تا قرص مینویسم
اگه تب و لرز داشتن حتما به بیمارستان مراجعه کنن
استراحت باید داشته باشن
ممکنه رنگ پوستشون به کبودی بزنه اگه زد حتما عفونت بیشتر شده و در این صورت باید چند روز تحت نظر باشن
امیر : ممنون
دکتر : استراحت یادتون نره
امیر : چشم
خدافظ
دکتر : خدافظ
امیر : ارسلان شنیدی که دکتر چی گف
ارسلان : ارع
امیر : پس استراحت میکنی باشه
ارسلان: نمیتونم امیر
امیر : چرا ارسلان
ارسلان: باید برم کار کنم
میفهمی
امیر : حالا فعلا نمیخاد کار کنی
ارسلان: نمیشه امیر بلید خرج مامانمو بدم
امیر : من میدم
ارسلان: نه نمیخواد خودم کار میکنم میدم
امیر: هوفففف تروخدا حرف گوش کن
بخاطر سلامتیه خودته
ارسلان : امیر درک کن نمیشه
من از اول تا آخرش بخاطر این مریضی میمیرم
حداقل بزا دلم به یچیزی خوش باشه
امیر : میتونی خوب شی
ارسلان: نه خوب نمیشم
امیر: از کجا مطمئنی
ارسلان : اه امیر تروخدا ول کن
امیر : ول نمیکنم باید خوب شی
ارسلان : هه امیدوار نباش
من خوب نمیشم
امیر: میشی
ارسلان : رسیدیم خونه رفتم دراز کشیدم رو تخت بعد چند ساعت بلند شدم حاضر شدم رفتیم خونه دیانا اینا...
ادامه دارد...
۴۴۶
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.