فیک کار خونه حیوون سازی پارت: ۱۱
لیا: هوف منشی هم نیست باید توی بلندگو بگم جلسه مهم داریم خب تمام کارکنان و پرستارا دکتر ها کار آموز توی اتاق جلسه تا ۵ دقیقه دیگه جمع بشین خیلی مهمه سریع (لحن مهربون)
(توی اتاق جلسه)
پرستار اول: بچه ها رئیس بلند بشین سلام رئیس
لیا: سلام عزیزان بشین من امروز برای اتاق عمل جمع کردم خب دکتر هلن و دکتر هان یه بیماری نادر توی یه بیمارامون پیدا کردند که خیلی خطرناک هستش واسه همین خودم باید انجامش بدم خب بعد عمل شاید یه یک ماه یا دو ماه نباشم واسه همین دکتر هان باید به جای من باشین ولی از دور حواسم کارات اوکی 👌
دکتر هان: رئیس فهمیدم ولی اتفاق بدی افتاده؟
لیا: نه عزیزم باید برم لندن اونجا به اون بیمارستانم رسیدگی کنم حالا میتونی به جای من باشین تق تق (مثلا صدای در اتاق جلسه)
لیا: کیه بفرمایید؟
کوک: اوه لیا جون وسط جلسه بودی یه لحظه بیا بیرون کارت دارم
لیا: نه الان میام بچه ها بشینین الان میام (لبخند)
کوک: جوابت چیه زن داداش جونم؟(پوزخند)
لیا: چی زن داداش جونم یا تو چی فکر کردی که با اون شیطان ازدواج کنم اون گفت همکاری کنیم (لحن جدی و عصبی)
کوک: دقیقا ولی نگفت از چه همکاری درسته الان قبولی کردی یا نه؟
لیا: آره قبول کردم خب
کوک: خب تو باید نقشه همسر داداشم بازی کنی مگر اینکه نکنی خودت میدونی چی میشه الانم داداشم میاد باید جلوی همه بگی که نامردت هست یعنی اتاق جلسه فهمیدی؟
لیا: لعنت بهتون لعنتی بهتون بدم میاد اگه برای مراقبت از مردم زمین هیچ وقت اینکارو نمیکردم الان داداش جونت کجاست؟
جیمین: من اینجام بریم
لیا: بریم اهوم خب بچه ها میخوام شما رو با نامزدم چیه پارک جیمین معرفی کنم بیا داخل
دکتر هلن: چی رئیس اون بزرگترین مافیا جهان هستش و کره جنوبی هستش؟
جیمین: هه مشکلی داری؟
دکتر هلن: نه نه نه اصلا ندارم (ترس)
(توی اتاق جلسه)
پرستار اول: بچه ها رئیس بلند بشین سلام رئیس
لیا: سلام عزیزان بشین من امروز برای اتاق عمل جمع کردم خب دکتر هلن و دکتر هان یه بیماری نادر توی یه بیمارامون پیدا کردند که خیلی خطرناک هستش واسه همین خودم باید انجامش بدم خب بعد عمل شاید یه یک ماه یا دو ماه نباشم واسه همین دکتر هان باید به جای من باشین ولی از دور حواسم کارات اوکی 👌
دکتر هان: رئیس فهمیدم ولی اتفاق بدی افتاده؟
لیا: نه عزیزم باید برم لندن اونجا به اون بیمارستانم رسیدگی کنم حالا میتونی به جای من باشین تق تق (مثلا صدای در اتاق جلسه)
لیا: کیه بفرمایید؟
کوک: اوه لیا جون وسط جلسه بودی یه لحظه بیا بیرون کارت دارم
لیا: نه الان میام بچه ها بشینین الان میام (لبخند)
کوک: جوابت چیه زن داداش جونم؟(پوزخند)
لیا: چی زن داداش جونم یا تو چی فکر کردی که با اون شیطان ازدواج کنم اون گفت همکاری کنیم (لحن جدی و عصبی)
کوک: دقیقا ولی نگفت از چه همکاری درسته الان قبولی کردی یا نه؟
لیا: آره قبول کردم خب
کوک: خب تو باید نقشه همسر داداشم بازی کنی مگر اینکه نکنی خودت میدونی چی میشه الانم داداشم میاد باید جلوی همه بگی که نامردت هست یعنی اتاق جلسه فهمیدی؟
لیا: لعنت بهتون لعنتی بهتون بدم میاد اگه برای مراقبت از مردم زمین هیچ وقت اینکارو نمیکردم الان داداش جونت کجاست؟
جیمین: من اینجام بریم
لیا: بریم اهوم خب بچه ها میخوام شما رو با نامزدم چیه پارک جیمین معرفی کنم بیا داخل
دکتر هلن: چی رئیس اون بزرگترین مافیا جهان هستش و کره جنوبی هستش؟
جیمین: هه مشکلی داری؟
دکتر هلن: نه نه نه اصلا ندارم (ترس)
۷.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.