Extraordinary 20
ویو_راوی : برو بچه های تی اکس تی ریکی رو بردن توی خوابگاه و بومگیو رو فرستادن بره پیش ا/ت ریکی از ترس داشت گریه میکرد صدای میلرزید ولی هنوز لبخند میزد و تلاش میکرد انرژی منفی نده
سوبین : درست میشه ا/ت خیلی قویه مطمئنن حالش خوب میشه
کای : آره تقصیر تو که نیست خودش مراقب نبوده و در رو روی قریبه باز کرده
تهیون : والا تا جایی که من میدونم ا/ت به بومگیو رفته حواسش پرته ولی مراقب خودشم هست مطمئنن چیزیش نمیشه
یونجون : به ا/ت سم سوسک هم بدن زنده میمونه باور کن
ریکی : تقصیر منم هست ... نباید میزاشتم درو باز کنه باید خودم بازش میکردم ولی به قدری سرم گرم غذا پختن بود که حتی متوجه نشدم صدای بسته شدن در و کسی که وارد میشه و سلام میکنه نیومد و برنگشتم نگاه کنم کی اومده
تهیون : اگر قرار بود تقصیر تو باسه تورو میبردن زندان نه یونگی تو یه جورایی قهرمان داستانی که زنگ زدی به پلیس و آمبولانس و بخاطر توعه که یونگی رو گرفتن
بومگیو زنگ میزنه **
بومگیو : بچه ها ا/ت اومد بیرون توی ای سی یو عه علائم حیاتیش پایداره و اگر بخاطر دارو هایی که باید بخوره توهم نزنه و هزیون نگه حالش کاملا خوبه و تا فردا به هوش میاد
ویو_راوی :ریکی و بچه های تی اکس تی رفتن 떡볶이(به قول زیر نویس فیلما توکبوکی) خریدن و رفتن پیش بومگیو و ا/ت توی بیمارستان ریکی تمام مدت داشت از پشت پنجره ای سی یو ا/ت رو نگاه میکرد که با سرمی که به دستش وصله و ماسک اکسیژن زیر دست پرستاریه که داره به سرمش دارو های تقویتی میزنه که حالش زود تر خوب شه
سوبین : ریکیا.... ریکی ..... چلسو!!
ریکی : ب بله ؟ ببخشید حواسم نبود
سوبین : مطمئنی نمیخای بری خونه؟ بنظر خسته میای
ریکی : نه من خوبم
سوبین : ببین داری میلرزی معلومه بعد از اون همه دوییدن و استرس خیلی خسته ای باید بری خونه یکم بخوابی
ریکی : ولی اگ ا/ت چیزیش بشه چی ؟
سوبین : بومگیو اینجا مثل یه عقاب بالا سرشه هر اتفاقی بیوفته بهت میگه خب؟
کای: آره بومگیو مثل یه عقاب پیر بالا سرشه نمیزاره بلایی سرش بیاد
ریکی : باشه ..... م من میرم خونه .... اگر اتفاقی افتاد بهم خبر بدین ....
سوبین : درست میشه ا/ت خیلی قویه مطمئنن حالش خوب میشه
کای : آره تقصیر تو که نیست خودش مراقب نبوده و در رو روی قریبه باز کرده
تهیون : والا تا جایی که من میدونم ا/ت به بومگیو رفته حواسش پرته ولی مراقب خودشم هست مطمئنن چیزیش نمیشه
یونجون : به ا/ت سم سوسک هم بدن زنده میمونه باور کن
ریکی : تقصیر منم هست ... نباید میزاشتم درو باز کنه باید خودم بازش میکردم ولی به قدری سرم گرم غذا پختن بود که حتی متوجه نشدم صدای بسته شدن در و کسی که وارد میشه و سلام میکنه نیومد و برنگشتم نگاه کنم کی اومده
تهیون : اگر قرار بود تقصیر تو باسه تورو میبردن زندان نه یونگی تو یه جورایی قهرمان داستانی که زنگ زدی به پلیس و آمبولانس و بخاطر توعه که یونگی رو گرفتن
بومگیو زنگ میزنه **
بومگیو : بچه ها ا/ت اومد بیرون توی ای سی یو عه علائم حیاتیش پایداره و اگر بخاطر دارو هایی که باید بخوره توهم نزنه و هزیون نگه حالش کاملا خوبه و تا فردا به هوش میاد
ویو_راوی :ریکی و بچه های تی اکس تی رفتن 떡볶이(به قول زیر نویس فیلما توکبوکی) خریدن و رفتن پیش بومگیو و ا/ت توی بیمارستان ریکی تمام مدت داشت از پشت پنجره ای سی یو ا/ت رو نگاه میکرد که با سرمی که به دستش وصله و ماسک اکسیژن زیر دست پرستاریه که داره به سرمش دارو های تقویتی میزنه که حالش زود تر خوب شه
سوبین : ریکیا.... ریکی ..... چلسو!!
ریکی : ب بله ؟ ببخشید حواسم نبود
سوبین : مطمئنی نمیخای بری خونه؟ بنظر خسته میای
ریکی : نه من خوبم
سوبین : ببین داری میلرزی معلومه بعد از اون همه دوییدن و استرس خیلی خسته ای باید بری خونه یکم بخوابی
ریکی : ولی اگ ا/ت چیزیش بشه چی ؟
سوبین : بومگیو اینجا مثل یه عقاب بالا سرشه هر اتفاقی بیوفته بهت میگه خب؟
کای: آره بومگیو مثل یه عقاب پیر بالا سرشه نمیزاره بلایی سرش بیاد
ریکی : باشه ..... م من میرم خونه .... اگر اتفاقی افتاد بهم خبر بدین ....
۶.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.