پارت سوم( چهارتا)
پارت سوم( چهارتا)
یهو برگه رو انداخت یه کنار و محکم بغلت کرد و اونقد فشارت داد و چرخوندت و از خوشحالی داد زد که با خنده گفتی: _بزارم پایین الان بالا میارم. آروم گذاشتت زمین و با ذوق و داد گفت: +عاشقتممممممممم تو هم جیغ زدی: _من بیشتررررررررر _______ یکی دو ماه گذشته بود و انصافا توی این مدت خیلی بهت میرسید و مواظبت بود. شکمت از حالت عادی بزرگتر شده و بهش نمیخورد که دو ماه باشه. امروز قرار بود برید برای تعیین جنسیت بچه. آروم با کمکش لباساتو پوشیدی و سوار ماشین شدین و راه افتادین. جلوی در اتاق سونوگرافی بهت گفت که همینجا جلوی در منتظرت میمونه و با لبخند بدرقت کرد. رفتی و رو تخت دراز کشیدی و دکتر هم اومد تا کارشو شروع کنه. بعد از چند دقیقه که داخل شکمت رو نگاه کرد، حرفی زد که شیش تا شاخ دراوردی. همونجور با شک از اتاق اومدی بیرون که اون خیلی نگران شد گفت: +چیشده؟! چی گفت؟! هیچ حرفی نزدی و همونجور با تعجب بهش خیره شدی. ازین سکوتت برداشت بدی کرد و شونه هاتو گرفت و به طرف ماشین هدایتت کرد. توی کل راه هیچکدوم حرفی نمیزدین و اون هنوز سردرگم و ترسیده و تو هم توی شک بودی. دیگه نگرانی امونش نداد و پرسید: +ا/ت میشه حداقل فقط یه کلمه حرف بزنی؟! تو اون اتاق دکتر چی بهت گفت؟! اتفاق بدی افتاده؟! بچه چیزیش شده؟!
یهو برگه رو انداخت یه کنار و محکم بغلت کرد و اونقد فشارت داد و چرخوندت و از خوشحالی داد زد که با خنده گفتی: _بزارم پایین الان بالا میارم. آروم گذاشتت زمین و با ذوق و داد گفت: +عاشقتممممممممم تو هم جیغ زدی: _من بیشتررررررررر _______ یکی دو ماه گذشته بود و انصافا توی این مدت خیلی بهت میرسید و مواظبت بود. شکمت از حالت عادی بزرگتر شده و بهش نمیخورد که دو ماه باشه. امروز قرار بود برید برای تعیین جنسیت بچه. آروم با کمکش لباساتو پوشیدی و سوار ماشین شدین و راه افتادین. جلوی در اتاق سونوگرافی بهت گفت که همینجا جلوی در منتظرت میمونه و با لبخند بدرقت کرد. رفتی و رو تخت دراز کشیدی و دکتر هم اومد تا کارشو شروع کنه. بعد از چند دقیقه که داخل شکمت رو نگاه کرد، حرفی زد که شیش تا شاخ دراوردی. همونجور با شک از اتاق اومدی بیرون که اون خیلی نگران شد گفت: +چیشده؟! چی گفت؟! هیچ حرفی نزدی و همونجور با تعجب بهش خیره شدی. ازین سکوتت برداشت بدی کرد و شونه هاتو گرفت و به طرف ماشین هدایتت کرد. توی کل راه هیچکدوم حرفی نمیزدین و اون هنوز سردرگم و ترسیده و تو هم توی شک بودی. دیگه نگرانی امونش نداد و پرسید: +ا/ت میشه حداقل فقط یه کلمه حرف بزنی؟! تو اون اتاق دکتر چی بهت گفت؟! اتفاق بدی افتاده؟! بچه چیزیش شده؟!
۷.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.