٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت8-
(درو باز کرد، رفتیم توی کافه
سرمو بالا اوردم و
کف کردم!:/
جایی به این شیکی ندیده بودم تاحالا خیلی باکلاس بوود)
س.ی:{باخنده}چرا خشکت زد؟! از ابهت اینجا؟!
من:عمم فکرکنم اره
س.ی:باهات موافقم بیا بشینیم
من:باشه(رفتیم رو یکی از مبل ها نشستیم و بعد چند ثانیه)
+﴿گارسون اونجا﴾:چی سفارش دارین؟
س.ی:{روبهمن}چی سفارش داریم؟!
من:خبب، کیمچی لطفا^^
س.ی:{روبهگارسون}دوتا ظرف کیمچی
+:چشم(و میره)
من:[کنجکاویم گل کرد راهی نداره دیگه]میگمم میتونم برم کل این ساختمونو بگردم؟! لطفا
س.ی:البته میتونی فقط طبقهی بالا به هیچوجه نرو
من:چشم حتما و ممنون:)
(یه رستوران با تم خاکستری
که یه گوشش یه سکو خیلیی بزرگ بود و سازهای متنوعی روش بود و کنارش پخشنور که همه جا رو رنگ کرده بود
یه گوشه دیگش بار بود که با چراغای آبی آسمونی توی سالن خودنمایی میکرد
کنار بار تقریبا پنجتا صندلی آبی پررنگ گذاشته بودن
و میز وصندلی ها.. یا بهتر بگم میزومبل ها!یعنی انقد باکلاس بودن که بجای صندلی مبل گذاشته بودن:/
با تم خاکستریطلایی به شکل دایره توی سالن پهن بود
به سمت دری که ازش اومده بودیم تو و یه گوشه دیگه این رستوارن بود رفتم..
معلوم بود یه در فرعیه و در اصلی این رستوران یه جای دیگس
یه لحضه از اخرین گوشه رستوران نور بنفشی نظرمو جلب کرد..
یه نگاه انداختم و فهمیدم یه راهرو تقربیا نیم متری اونجا هست که معلوم نبود انتهاش کجاست
به سمتش حرکت کردم و از یه کافه با تم قهوهای سردراوردم
برعکس رستوران اونجا بشدت ساکت بود و تنها صدایی که به گوش میرسید صدای گوشنواز موزیک بیکلامی بود که از سمت سکو داشت پخش میشد..
روی اون سکو کوچیک هم جز دوسه تا ویلون و یه دستگاه پخش موزیک چیزی نبود
روبهروی خروجی راهرو بار بود که اونم تم قهوهای داشت
میزوصندلیا با روکش های قهوهای پررنگ توی اونجا پراکنده بودن
کلا فضا جوری بود که آدم خوابش میبرد!:/
از اینا گذشته ته سالن یه در کوچیک یه گوشش و یه در بزرگ تقربیا وسطش بود ولی روبهروی در پله میخورد به سمت بالا و روی پله یه فرش مشکی با دوتا نوار قرمز انداخته بودن
سمت در و پلهها حرکت کردم..
قصد نداشتم برم بالا و فقط میخواستم بهتر اونجا رو ببینم اما..)
-اسلاید² سئویون
-اسلاید³ یونهه
سرمو بالا اوردم و
کف کردم!:/
جایی به این شیکی ندیده بودم تاحالا خیلی باکلاس بوود)
س.ی:{باخنده}چرا خشکت زد؟! از ابهت اینجا؟!
من:عمم فکرکنم اره
س.ی:باهات موافقم بیا بشینیم
من:باشه(رفتیم رو یکی از مبل ها نشستیم و بعد چند ثانیه)
+﴿گارسون اونجا﴾:چی سفارش دارین؟
س.ی:{روبهمن}چی سفارش داریم؟!
من:خبب، کیمچی لطفا^^
س.ی:{روبهگارسون}دوتا ظرف کیمچی
+:چشم(و میره)
من:[کنجکاویم گل کرد راهی نداره دیگه]میگمم میتونم برم کل این ساختمونو بگردم؟! لطفا
س.ی:البته میتونی فقط طبقهی بالا به هیچوجه نرو
من:چشم حتما و ممنون:)
(یه رستوران با تم خاکستری
که یه گوشش یه سکو خیلیی بزرگ بود و سازهای متنوعی روش بود و کنارش پخشنور که همه جا رو رنگ کرده بود
یه گوشه دیگش بار بود که با چراغای آبی آسمونی توی سالن خودنمایی میکرد
کنار بار تقریبا پنجتا صندلی آبی پررنگ گذاشته بودن
و میز وصندلی ها.. یا بهتر بگم میزومبل ها!یعنی انقد باکلاس بودن که بجای صندلی مبل گذاشته بودن:/
با تم خاکستریطلایی به شکل دایره توی سالن پهن بود
به سمت دری که ازش اومده بودیم تو و یه گوشه دیگه این رستوارن بود رفتم..
معلوم بود یه در فرعیه و در اصلی این رستوران یه جای دیگس
یه لحضه از اخرین گوشه رستوران نور بنفشی نظرمو جلب کرد..
یه نگاه انداختم و فهمیدم یه راهرو تقربیا نیم متری اونجا هست که معلوم نبود انتهاش کجاست
به سمتش حرکت کردم و از یه کافه با تم قهوهای سردراوردم
برعکس رستوران اونجا بشدت ساکت بود و تنها صدایی که به گوش میرسید صدای گوشنواز موزیک بیکلامی بود که از سمت سکو داشت پخش میشد..
روی اون سکو کوچیک هم جز دوسه تا ویلون و یه دستگاه پخش موزیک چیزی نبود
روبهروی خروجی راهرو بار بود که اونم تم قهوهای داشت
میزوصندلیا با روکش های قهوهای پررنگ توی اونجا پراکنده بودن
کلا فضا جوری بود که آدم خوابش میبرد!:/
از اینا گذشته ته سالن یه در کوچیک یه گوشش و یه در بزرگ تقربیا وسطش بود ولی روبهروی در پله میخورد به سمت بالا و روی پله یه فرش مشکی با دوتا نوار قرمز انداخته بودن
سمت در و پلهها حرکت کردم..
قصد نداشتم برم بالا و فقط میخواستم بهتر اونجا رو ببینم اما..)
-اسلاید² سئویون
-اسلاید³ یونهه
۳۹۷
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.