بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
راه رهایی از فکر، فکر دیگر نیست :
همه اش فکر فکر فکر! پس کو خود زندگی! گویی این فکر تمامی ندارد. این یکی تمام نشده، فکر دیگر هجوم آورده است. و این بیماری عصر ماست. این بشرِ ذهنی، اسیر فکر خویش است.خنده دارتر اینکه می خواهد فکر کند که چگونه فکر نکند! یعنی بازم فکر! این یعنی فکر می خواهد راه حلی بر ضد خویش بیابد! ای دوست، راه رهایی از فکر، فکر دیگر نیست. فکر، نمی تواند فکر را از بین ببرد. مراقبه علاج آن است. پس بار دیگر مقالات روش های کاربردی در سلوک را بخوان و عامل باش.
فکر دیگر، یعنی زنجیر دیگر : با افکار و اوهام و باورهایی که چون زنجیر عمل می کنند، تو به رهایی نخواهی رسید. رهایی از آنِ کسی است که آگاهانه خود را از تمامی زنجیرهای القا شده رها کرده است. حتی نمی توان فکری را با فکری دیگر جایگزین کرد و پنداشت که این دیگر به رهایی می رسد. اینچنین نیست. فکر دیگر، یعنی زنجیر دیگر. تنها فرقی که هست این است که برخی زنجیرها از آهن سیاهند و برخی زراندود شده! و چه فرقی در عمل دارند؟! هیچ! زنجیر زنجیر است، همه شان گرفتارکننده اند. باید از همه شان رها شد. پس؛ اهل مشاهده باش و سنگ هیچ فکر و طرح ذهنی را به سینه مزَن. این یعنی رهایی.
اقتدار یعنی بی خشونتی : آن که اقتدار دارد، نرم خو و مداراکننده است. زیرا وقتی اقتدار هست نیازی به خشونت نیست. اما آن که اقتدار ندارد، خشن است. زیرا چنین کسی با اِعمال خشونت میخواهد ابراز کند که اقتدار دارد، حال آنکه ندارد. امام حسین (ع) اقتدار دارد زیرا در رفتارش هیچ خشونتی نیست و تاریخ نیز هیچ رفتار خشنی از او به ثبت نرسانده است. و یزید و اعوانش اقتدار ندارند زیرا رفتارشان سراسر مملو از خشونت است.
ای دوست، اقتدار یک ملکه باطنی است، نه به تیغ است و نه به عِدّه و عُدّه. اقتدار، ساکن شدن در مرکزیت هستی است. آن کیفیتی تزلزل ناپذیر و به دور از هر نوع خشونت است.
از منظر باطنی،خشونت در تضاد با اقتدار است. همسوی با آن نیست. وقتی خشونت هست یعنی اقتدار نیست. وقتی اقتدار هست یعنی خشونت نیست.اقتدار در قاموس سالکان یعنی بی خشونتی.
راه رهایی از فکر، فکر دیگر نیست :
همه اش فکر فکر فکر! پس کو خود زندگی! گویی این فکر تمامی ندارد. این یکی تمام نشده، فکر دیگر هجوم آورده است. و این بیماری عصر ماست. این بشرِ ذهنی، اسیر فکر خویش است.خنده دارتر اینکه می خواهد فکر کند که چگونه فکر نکند! یعنی بازم فکر! این یعنی فکر می خواهد راه حلی بر ضد خویش بیابد! ای دوست، راه رهایی از فکر، فکر دیگر نیست. فکر، نمی تواند فکر را از بین ببرد. مراقبه علاج آن است. پس بار دیگر مقالات روش های کاربردی در سلوک را بخوان و عامل باش.
فکر دیگر، یعنی زنجیر دیگر : با افکار و اوهام و باورهایی که چون زنجیر عمل می کنند، تو به رهایی نخواهی رسید. رهایی از آنِ کسی است که آگاهانه خود را از تمامی زنجیرهای القا شده رها کرده است. حتی نمی توان فکری را با فکری دیگر جایگزین کرد و پنداشت که این دیگر به رهایی می رسد. اینچنین نیست. فکر دیگر، یعنی زنجیر دیگر. تنها فرقی که هست این است که برخی زنجیرها از آهن سیاهند و برخی زراندود شده! و چه فرقی در عمل دارند؟! هیچ! زنجیر زنجیر است، همه شان گرفتارکننده اند. باید از همه شان رها شد. پس؛ اهل مشاهده باش و سنگ هیچ فکر و طرح ذهنی را به سینه مزَن. این یعنی رهایی.
اقتدار یعنی بی خشونتی : آن که اقتدار دارد، نرم خو و مداراکننده است. زیرا وقتی اقتدار هست نیازی به خشونت نیست. اما آن که اقتدار ندارد، خشن است. زیرا چنین کسی با اِعمال خشونت میخواهد ابراز کند که اقتدار دارد، حال آنکه ندارد. امام حسین (ع) اقتدار دارد زیرا در رفتارش هیچ خشونتی نیست و تاریخ نیز هیچ رفتار خشنی از او به ثبت نرسانده است. و یزید و اعوانش اقتدار ندارند زیرا رفتارشان سراسر مملو از خشونت است.
ای دوست، اقتدار یک ملکه باطنی است، نه به تیغ است و نه به عِدّه و عُدّه. اقتدار، ساکن شدن در مرکزیت هستی است. آن کیفیتی تزلزل ناپذیر و به دور از هر نوع خشونت است.
از منظر باطنی،خشونت در تضاد با اقتدار است. همسوی با آن نیست. وقتی خشونت هست یعنی اقتدار نیست. وقتی اقتدار هست یعنی خشونت نیست.اقتدار در قاموس سالکان یعنی بی خشونتی.
۸۷۷
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.