عاشق یک نگاه
عاشق یک نگاه
رفتن و نهار خوردن کباب بود بچه ها خیلی خوششون اومده بود جونگ کوک که نگم داشت واسه این از غذاها فیلم میگرفت😂دیگه بعد از ظهر بود همه خواب بودن جز ته و بابای ات که باهم رفتن حیاط
ب.ات:خوب چیزی که میخوام بگم اینه که .....امروز برای اینکه داریم میریم کربلا کل خانواده پدری و مادری قراره بیان اینجا بچه هاشونم هستن ....خوب بزار از اینجا شروع کنم ات خواستگارای زیادی داشته یکیشونم پسرداییشه ات اونو رد کرد و بهش گفت که فقط اندازه یه برادر میبینتش و دوسش نداره ولی اون سمج تر از این حرفاست و هر کاری میکنه که زجرت بده
دختر عمو های ات همیشه بهش حسودی میکردن اونا تو رو میشناسن و بگم که روت کراشن و اگه بفهمن تو با اتی حاضرن حتی کشت و کشتار راه بندازن پس لطفا اگه اتفاقی افتاد اتو سرزنش نکن ازش دلسرد نشو اون منطقیه حتما میدونه داره چیکار میکنه بزار توضیح بده و به اونم بگو که اگه چیزی شد بزاره توضیح بدی چون هیچ چیز بعید نیست
٪کمی از اینا رو ات بهم گفته بود ولی شما کاملش کردین ممنونم ولی من هیچوقت از ات دلسرد نمیشم من دوسش دارم و هرکاری که کنم برای اونه
ویو ته:بعد از چیزایی که باباش گفت رفتم تو اتاق ات و دیدم که عین به گربه کیوت جمع شده فکر کردم خوابه منم رفتم کنازش دراز کشیدم
+تا الان کجا بودی
٪تو بیداری
+اوهوم خوابم نمیبره
٪ بیرون بودم هوا میخوردم
+باشه ولی بخواب چون امشب مهمون داریم
٪میدونم
+از کجا میدونی
٪بابات بهم گفت تازه گفت که دختر عموهات و پسر داییت هم قراره بیان
رفتن و نهار خوردن کباب بود بچه ها خیلی خوششون اومده بود جونگ کوک که نگم داشت واسه این از غذاها فیلم میگرفت😂دیگه بعد از ظهر بود همه خواب بودن جز ته و بابای ات که باهم رفتن حیاط
ب.ات:خوب چیزی که میخوام بگم اینه که .....امروز برای اینکه داریم میریم کربلا کل خانواده پدری و مادری قراره بیان اینجا بچه هاشونم هستن ....خوب بزار از اینجا شروع کنم ات خواستگارای زیادی داشته یکیشونم پسرداییشه ات اونو رد کرد و بهش گفت که فقط اندازه یه برادر میبینتش و دوسش نداره ولی اون سمج تر از این حرفاست و هر کاری میکنه که زجرت بده
دختر عمو های ات همیشه بهش حسودی میکردن اونا تو رو میشناسن و بگم که روت کراشن و اگه بفهمن تو با اتی حاضرن حتی کشت و کشتار راه بندازن پس لطفا اگه اتفاقی افتاد اتو سرزنش نکن ازش دلسرد نشو اون منطقیه حتما میدونه داره چیکار میکنه بزار توضیح بده و به اونم بگو که اگه چیزی شد بزاره توضیح بدی چون هیچ چیز بعید نیست
٪کمی از اینا رو ات بهم گفته بود ولی شما کاملش کردین ممنونم ولی من هیچوقت از ات دلسرد نمیشم من دوسش دارم و هرکاری که کنم برای اونه
ویو ته:بعد از چیزایی که باباش گفت رفتم تو اتاق ات و دیدم که عین به گربه کیوت جمع شده فکر کردم خوابه منم رفتم کنازش دراز کشیدم
+تا الان کجا بودی
٪تو بیداری
+اوهوم خوابم نمیبره
٪ بیرون بودم هوا میخوردم
+باشه ولی بخواب چون امشب مهمون داریم
٪میدونم
+از کجا میدونی
٪بابات بهم گفت تازه گفت که دختر عموهات و پسر داییت هم قراره بیان
۱.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.