part:۱۹
part:۱۹
دو ماه بعد.......
ویو ا.ت:
دو ماه گذشته تو این دوماه منو کوک عقد کردیم چیزی به عروسیمون نمونده بود که یه دفعه.....
ا.ت در حال آماده کردن صبحانه بود و منتظر بود تا جونگ کوک بیاد و باهم صبحونه رو شروع کنن ولی قبل از اینکه جونگ کوک بیاد گوشی اگت زنگ خورد و یه شماره ناشناس بود جواب داد..
ا.ت:بله؟
نورا:سلامم...چطوری
ا.ت:عه نورا تویی...کجایی دختر...هنوز تو ژاپنی؟
نورا:آره دارم برمیگردم..راستی فهمیدی میونگ برگشته؟
ات:..م.ممیونگ؟؟
نورا:آره.....یه چند روزیه....احتمالا بخواد بهت سر بزنه..
ا.ت: لازم نکرده..دختره هر***ه
نورا: به هر حال..ممکنه تو این چند سال عوض شده باشه...
ا.ت: من که بعید میدونم ولی کاش...
ویو کوک:
از اتاق اومدم که دیدم ا.ت داره با اعصبانیت با یکی حرف میزنه...
کوک:چیزی شده
ا.ت تلفن رو قطع کرد
ا.ت: هیچی...اول صبحی این خبرو شنیدم یه جوری شدم
کوک: چه خبری..چیشده؟
ا.ت:....مهم نیس عزیزم..بیا بشین چی بخوریم
کوک:...باشه ولی بگو چیشده
ا.ت: خب راستش....نورا دوستن که دربارش بهت گفته بودم(که ادمینتون چیزی نگفته بود)بهم زنگ زد و گفت که داره برمیگرده کره
کوک:..این خوبه که!!
ا.ت: معلوم خوبه..ولی.....ف میونگ چند وقته برگشته
کوک: میونگ کیه؟
ا.ت: یکی از دوستای قدیمیم.....خیلی باهم سردیم...اون خیلی هر**ه هس واسه همین دیگه باهاش دوست نیستم...
کوک: اها...
ویو میونگ:
چند روزه برگشتم کره هنوز مث قبلم بار میرم و از این کارا....شنیدم ا.ت نامزد داره و یه مافیاس....احتمالا آدم خوشتیپی باشه(معلومه که هس) باید مخشو بزنم...به هر حال به ادمام گفتم آدرس خونشو واسم پیدا کنن(ایشون یکم تاجره)
(علامت یکی از بادیگارد های میونگ*)
(علامت خود میونگ")
*خانم آدرسشو پیدا کردیم..
"خوبه....امروز میریم تا سوپرایزش کنیم....
عصر...
جونگ کوک و ا.ا داشتن توی سایت لباس عروس و از این چیزا میدیدن که یهو.....
خماریییی
بالاخره برگشتم فک کردین مردم؟؟...درضمن بابد بگم که فیک تازه شروع شده....تو خماری بمونین
دو ماه بعد.......
ویو ا.ت:
دو ماه گذشته تو این دوماه منو کوک عقد کردیم چیزی به عروسیمون نمونده بود که یه دفعه.....
ا.ت در حال آماده کردن صبحانه بود و منتظر بود تا جونگ کوک بیاد و باهم صبحونه رو شروع کنن ولی قبل از اینکه جونگ کوک بیاد گوشی اگت زنگ خورد و یه شماره ناشناس بود جواب داد..
ا.ت:بله؟
نورا:سلامم...چطوری
ا.ت:عه نورا تویی...کجایی دختر...هنوز تو ژاپنی؟
نورا:آره دارم برمیگردم..راستی فهمیدی میونگ برگشته؟
ات:..م.ممیونگ؟؟
نورا:آره.....یه چند روزیه....احتمالا بخواد بهت سر بزنه..
ا.ت: لازم نکرده..دختره هر***ه
نورا: به هر حال..ممکنه تو این چند سال عوض شده باشه...
ا.ت: من که بعید میدونم ولی کاش...
ویو کوک:
از اتاق اومدم که دیدم ا.ت داره با اعصبانیت با یکی حرف میزنه...
کوک:چیزی شده
ا.ت تلفن رو قطع کرد
ا.ت: هیچی...اول صبحی این خبرو شنیدم یه جوری شدم
کوک: چه خبری..چیشده؟
ا.ت:....مهم نیس عزیزم..بیا بشین چی بخوریم
کوک:...باشه ولی بگو چیشده
ا.ت: خب راستش....نورا دوستن که دربارش بهت گفته بودم(که ادمینتون چیزی نگفته بود)بهم زنگ زد و گفت که داره برمیگرده کره
کوک:..این خوبه که!!
ا.ت: معلوم خوبه..ولی.....ف میونگ چند وقته برگشته
کوک: میونگ کیه؟
ا.ت: یکی از دوستای قدیمیم.....خیلی باهم سردیم...اون خیلی هر**ه هس واسه همین دیگه باهاش دوست نیستم...
کوک: اها...
ویو میونگ:
چند روزه برگشتم کره هنوز مث قبلم بار میرم و از این کارا....شنیدم ا.ت نامزد داره و یه مافیاس....احتمالا آدم خوشتیپی باشه(معلومه که هس) باید مخشو بزنم...به هر حال به ادمام گفتم آدرس خونشو واسم پیدا کنن(ایشون یکم تاجره)
(علامت یکی از بادیگارد های میونگ*)
(علامت خود میونگ")
*خانم آدرسشو پیدا کردیم..
"خوبه....امروز میریم تا سوپرایزش کنیم....
عصر...
جونگ کوک و ا.ا داشتن توی سایت لباس عروس و از این چیزا میدیدن که یهو.....
خماریییی
بالاخره برگشتم فک کردین مردم؟؟...درضمن بابد بگم که فیک تازه شروع شده....تو خماری بمونین
۳.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.