تهیونگ ( با عصبانیت ) : بسته دیگه چخبرتونه یه اتفاق بودد
تهیونگ ( با عصبانیت ) : بسته دیگه چخبرتونه یه اتفاق بودد
ات : آخ آخ حیف شد باید ازتون فیلمو عکس میگرفتم میزاشتم تو صفحه اینستام و تیک تاکم چه هیفف
تهیونگ : کار تو بود نه اون موقع که رفتی زیر میز بندامو به هم گره زدی اره
ات : آره کار من بود میخوای چی کار کنی؟؟
تهیونگ : حالا میبینی تا الان گفتمدختری گنا داری باهم در نیوفتادم هی گذشت کردم ولی انگار نه انگار تو آدم نمیشی
ات : تو سر تا پات تهدیده هیچ کاری نمیکنی فقط حرف میزنی ولی عمل نمیکنی ببینم این سری چی کار میکنی حالام کار دارم برو کنار وقتم با ارزش تر از حرفای چرت توعه
تهیونگ : جلوتو نگرفتم برو
ات ویو : کیفمو برداشتم از کلاس اومدنبیرون
شوگا : هی ات وایسا
جیمین : تو هنوز با ما قهری
ات : فک کنم وقتشه ببخشمتون ولی فک نکنین تلافی کارتونک سرتون در نمیارماا
جیمین : میدونیم ولی همین که تا یه ماه طول نکشید ما رو ببخشی خودت نعمتیه
شوگا : راس میگه من میرم ماشینو بیارم شماهام بیاین تو حیاط میبینمتون گایز
ات : باشع جیمین میخوای تو هم باهاش برو من میرم دسشویی بد میام
جیمین : باشه
ات ویو : رفتم دسشویی اومدم بیرون مدرسه تو چن دیقه خیلی خلوط شده بود تقریبا همه رفته بودن اومدم از راه پله ها برم پایین که یهو پام به یه چیزی گیر کرد و اوفتادم و باشم دیگه هیچی نفهمیدم
تهیونگ ویو : با جین و نامجون داشتیم میرفتیم که توجهم به سمت ات جلب شد بچه ها شما برین من یه چیزی تو کلاس جا گذاشتم الان میام
جین : باشه زود بیا
تهیونگ : باشه دیدم ات داره از پله ها میره پایین رفتم پراش زیر پایی انداختم که یهو تعادلش رو از دست داد و افتاد از سرش خون میومد اصلا فکرشم نمیکردم اینجوری شه یه حس بدی بهم دس داد ات رو ول کردم و زود از پله ها رفتم پایین سوار ماشینم شدم و با بچه ها رفتینم خونه
جیمین : شوگا میگمنیم ساعتی میشه اینجاییم ات هنوز نیومده ها زنگم میزنم جواب نمیده
شوگا : نکنه اتفاقی براش افتاده بیا بریم دنبالش
جیمین : اکی من میرم سمت دسشویی تو هم برو سمت کلاس
شوگا : اوکی اگر خبری شد زنگ بزن
جیمین : اوکی رفتم سمت دسشویی تو راه پله ها ات رو دیدم غرق خون بود زنگ زدم به شوگا
: جمین : شوگا ات اات از پله ها افتاده
شوگا : چییی میگی الان میام رفتم دیدم ات رو زمینه جیمین پیششه
جیمین با گریه : چشاتو باز کن خواهر خوشگلم بلن شو شوگا خوب میشه دیگه مگه نه
شوگا : آره معلومه اون دختر قویه بلن شو ببریمش بیمارستان ات رو بغل کردم و گذاشتمش تو ماشین
جیمین : کمککک کسی اینجا نیس
شوگا ویو : پرستارا اومد و ات رو گزاشتن رو برانکارد
دکتر : چه اتفاقی برای بیمار افتاده
شدگا : دیدم جیمین حالش خوب نیس نمیتونه جواب بده گفتم از پله ها ی مدرسه افتاده 18 سالشم هست ........
ات : آخ آخ حیف شد باید ازتون فیلمو عکس میگرفتم میزاشتم تو صفحه اینستام و تیک تاکم چه هیفف
تهیونگ : کار تو بود نه اون موقع که رفتی زیر میز بندامو به هم گره زدی اره
ات : آره کار من بود میخوای چی کار کنی؟؟
تهیونگ : حالا میبینی تا الان گفتمدختری گنا داری باهم در نیوفتادم هی گذشت کردم ولی انگار نه انگار تو آدم نمیشی
ات : تو سر تا پات تهدیده هیچ کاری نمیکنی فقط حرف میزنی ولی عمل نمیکنی ببینم این سری چی کار میکنی حالام کار دارم برو کنار وقتم با ارزش تر از حرفای چرت توعه
تهیونگ : جلوتو نگرفتم برو
ات ویو : کیفمو برداشتم از کلاس اومدنبیرون
شوگا : هی ات وایسا
جیمین : تو هنوز با ما قهری
ات : فک کنم وقتشه ببخشمتون ولی فک نکنین تلافی کارتونک سرتون در نمیارماا
جیمین : میدونیم ولی همین که تا یه ماه طول نکشید ما رو ببخشی خودت نعمتیه
شوگا : راس میگه من میرم ماشینو بیارم شماهام بیاین تو حیاط میبینمتون گایز
ات : باشع جیمین میخوای تو هم باهاش برو من میرم دسشویی بد میام
جیمین : باشه
ات ویو : رفتم دسشویی اومدم بیرون مدرسه تو چن دیقه خیلی خلوط شده بود تقریبا همه رفته بودن اومدم از راه پله ها برم پایین که یهو پام به یه چیزی گیر کرد و اوفتادم و باشم دیگه هیچی نفهمیدم
تهیونگ ویو : با جین و نامجون داشتیم میرفتیم که توجهم به سمت ات جلب شد بچه ها شما برین من یه چیزی تو کلاس جا گذاشتم الان میام
جین : باشه زود بیا
تهیونگ : باشه دیدم ات داره از پله ها میره پایین رفتم پراش زیر پایی انداختم که یهو تعادلش رو از دست داد و افتاد از سرش خون میومد اصلا فکرشم نمیکردم اینجوری شه یه حس بدی بهم دس داد ات رو ول کردم و زود از پله ها رفتم پایین سوار ماشینم شدم و با بچه ها رفتینم خونه
جیمین : شوگا میگمنیم ساعتی میشه اینجاییم ات هنوز نیومده ها زنگم میزنم جواب نمیده
شوگا : نکنه اتفاقی براش افتاده بیا بریم دنبالش
جیمین : اکی من میرم سمت دسشویی تو هم برو سمت کلاس
شوگا : اوکی اگر خبری شد زنگ بزن
جیمین : اوکی رفتم سمت دسشویی تو راه پله ها ات رو دیدم غرق خون بود زنگ زدم به شوگا
: جمین : شوگا ات اات از پله ها افتاده
شوگا : چییی میگی الان میام رفتم دیدم ات رو زمینه جیمین پیششه
جیمین با گریه : چشاتو باز کن خواهر خوشگلم بلن شو شوگا خوب میشه دیگه مگه نه
شوگا : آره معلومه اون دختر قویه بلن شو ببریمش بیمارستان ات رو بغل کردم و گذاشتمش تو ماشین
جیمین : کمککک کسی اینجا نیس
شوگا ویو : پرستارا اومد و ات رو گزاشتن رو برانکارد
دکتر : چه اتفاقی برای بیمار افتاده
شدگا : دیدم جیمین حالش خوب نیس نمیتونه جواب بده گفتم از پله ها ی مدرسه افتاده 18 سالشم هست ........
۱۱.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.