عمارت کیم p13
ویوا.ت
خودمو با کارا مشغول کردم حتی میل نداشتم ناهار بخورم ساعت ۹ بود که در به صدا در اومد و تهیونگ با عصبانیت اومد پیشم قلبم داشت میومد تو حلقم
تهیونگ :فک کنم خانم کیم باور نکرده که مامور گذاشتم چرا ناهار و صبحونت رو نخوردی(بلند)
ا.ت:خ..خ...خب
تهیونگ:ساکت وقتی تنبیهت کردم میفهمی
دستمو گرفت و برد تو اتاق
ا.ت:خب تو چیکار غذا خوردن و نخوردن من داری؟
تهیونگ:خودت میدونی من رو غذا خوردنت حساسم
ا.ت:خب میل نداشتم تازه به خاطر تو میل نداشتم
تهیونگ:اونوقت چرا؟
ا.ت:چون تو دیروز سرم داد زدی (بغض)
تهیونگ:دیروز سرت داد زدم امروز یه بلایی سرت میارم
ویو ا.ت
با این حرفش تنم لرزید کنارش زدم تا برم بیرون کع دستمو گرفت و چسبوند به دیوار و دوتا دستاشو بینم گذاشت
تهیونگ:از تنبیهت نباید فرار کنی
ا.ت: خل نشو ولم کنن
تهیونگ:خل؟هع وقتی تنبیه شدی میفهمی باید غذاتو کامل بخوری
ا.ت:سر غذا میخوای تنبیهم کنی؟😐
تهیونگ:آره و اینکه حاظر جواب شدی
اینو گفت و ........
خماری بمانید ۲ پارت گذاشتم
خودمو با کارا مشغول کردم حتی میل نداشتم ناهار بخورم ساعت ۹ بود که در به صدا در اومد و تهیونگ با عصبانیت اومد پیشم قلبم داشت میومد تو حلقم
تهیونگ :فک کنم خانم کیم باور نکرده که مامور گذاشتم چرا ناهار و صبحونت رو نخوردی(بلند)
ا.ت:خ..خ...خب
تهیونگ:ساکت وقتی تنبیهت کردم میفهمی
دستمو گرفت و برد تو اتاق
ا.ت:خب تو چیکار غذا خوردن و نخوردن من داری؟
تهیونگ:خودت میدونی من رو غذا خوردنت حساسم
ا.ت:خب میل نداشتم تازه به خاطر تو میل نداشتم
تهیونگ:اونوقت چرا؟
ا.ت:چون تو دیروز سرم داد زدی (بغض)
تهیونگ:دیروز سرت داد زدم امروز یه بلایی سرت میارم
ویو ا.ت
با این حرفش تنم لرزید کنارش زدم تا برم بیرون کع دستمو گرفت و چسبوند به دیوار و دوتا دستاشو بینم گذاشت
تهیونگ:از تنبیهت نباید فرار کنی
ا.ت: خل نشو ولم کنن
تهیونگ:خل؟هع وقتی تنبیه شدی میفهمی باید غذاتو کامل بخوری
ا.ت:سر غذا میخوای تنبیهم کنی؟😐
تهیونگ:آره و اینکه حاظر جواب شدی
اینو گفت و ........
خماری بمانید ۲ پارت گذاشتم
۱۵.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.