•مستر جئون • part ۱
ا.ت ویو :
تو مطب مشغول جمع کردن وسایلم بودم همشون جمع شده بودن دادم به رانندم تا ببرتشون تو ماشین ،من تو فرانسه مطب داشتم و برای ادامه تحصیل و موفقیتم از کره جنوبی اومدم فرانسه اما میخواستم برگردم به کشوره خودم کره جنوبی اونجا یه مطب توی سئول بود میخواستم اونجا شروع به کار کنم .
(علامت شخصیت های ناشناس &)
&خانم وسایل هارو جمع کردیم
+باشه ببرین خونه خودم میام بر میدارم
بعد از خداحافظی با همه رفتم خونه امشب پرواز داشتم برای همین باید زود میرفتم خونه و وسایل هارو جمع میکردم .
کوک ویو :
چند روز بود حالم اصلا خوب نبود بعد از مرگ مادرم دیگه اون آدم سابق نشدم و افسردگی شدید گرفتم و مثل آدمای روانی شده بودم دست خودم نبود هرکیو میدیدم میکشتم و از مرگش خوشحال میشدم.
برای همین پدرم منو توی اتاق حبس کرده بود خانواده خیلی پولداری بودیم و معروف بودیم اما اینا اصلا برام مهم نبود و فقط میخواستم آدما رو بکشم و شکنجه بدمشون .
ا.ت ویو :
سوار هواپیما شدم ساعت ۲نصف شب بود هدفونم رو گذاشتم و یه آهنگ ملایم پلی کردم ،رئیس مطبی که قرار بود توش کار کنم بهم گفته بود که فردا یه بیمار به اسم جئون جونگ کوک دارم ،جئون جونگ کوک خیلی آدم معروف و پولداری بود توی کره حتی من ۳سالم بودم آدم خیلی پولداری بودن هنوزم که هنوزه همه ازشون حساب میبرن و بهشون احترام میزارن
حمایت بیبی ✨
بچه ها این فیک خیلی قشنگه به مرور قشنگ ترم میشه لطفاً لطفاااااا حمایت کنید 😊
تو مطب مشغول جمع کردن وسایلم بودم همشون جمع شده بودن دادم به رانندم تا ببرتشون تو ماشین ،من تو فرانسه مطب داشتم و برای ادامه تحصیل و موفقیتم از کره جنوبی اومدم فرانسه اما میخواستم برگردم به کشوره خودم کره جنوبی اونجا یه مطب توی سئول بود میخواستم اونجا شروع به کار کنم .
(علامت شخصیت های ناشناس &)
&خانم وسایل هارو جمع کردیم
+باشه ببرین خونه خودم میام بر میدارم
بعد از خداحافظی با همه رفتم خونه امشب پرواز داشتم برای همین باید زود میرفتم خونه و وسایل هارو جمع میکردم .
کوک ویو :
چند روز بود حالم اصلا خوب نبود بعد از مرگ مادرم دیگه اون آدم سابق نشدم و افسردگی شدید گرفتم و مثل آدمای روانی شده بودم دست خودم نبود هرکیو میدیدم میکشتم و از مرگش خوشحال میشدم.
برای همین پدرم منو توی اتاق حبس کرده بود خانواده خیلی پولداری بودیم و معروف بودیم اما اینا اصلا برام مهم نبود و فقط میخواستم آدما رو بکشم و شکنجه بدمشون .
ا.ت ویو :
سوار هواپیما شدم ساعت ۲نصف شب بود هدفونم رو گذاشتم و یه آهنگ ملایم پلی کردم ،رئیس مطبی که قرار بود توش کار کنم بهم گفته بود که فردا یه بیمار به اسم جئون جونگ کوک دارم ،جئون جونگ کوک خیلی آدم معروف و پولداری بود توی کره حتی من ۳سالم بودم آدم خیلی پولداری بودن هنوزم که هنوزه همه ازشون حساب میبرن و بهشون احترام میزارن
حمایت بیبی ✨
بچه ها این فیک خیلی قشنگه به مرور قشنگ ترم میشه لطفاً لطفاااااا حمایت کنید 😊
۱۰.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.