خون اشام جذاب من
خون اشام جذاب من
پارت 7
زنگ تفریح خورد
ما هم منتظر موندیم همه بچه ها برن ولی یکیشون موند اون هم مان وول بود اه چقد این دختره دردسر سازه
(علامت مان وول٪)
+: مان وول برو زنگ تفریح چرا تو کلاس موندی
٪: اولن که منو خانم مان وول صدا کن بعدشم به تو ربطی نداره خودت چرا نمیری بیرون راستی اقای جیمین میشه با هم بریم زنگ تفریح
_: نه من تو کلاس کار دارم تو هم برو بیرون
+: اره مان وول برو
٪: باشه چون جیمین گفت
مان وول رف
+: خب جیمین دفعه قبل چی میخواستی بهم بگی
_: اها میخواستم بهت بگم که من از اولش خون اشام بودم و خواهم بود و نمیشه این رو تغییر داد ولی من هنوز هم دوستت هستم و دیگه نمیخوام خونت رو بخورم.
+: تو چرا همون اول بهم اینو نگفتی
_: چون فکر میکردم اگه بفهمی دیگه دوستم نیستی و ولم میکنی (با بغض و کمی اشک)
ویو ا.ت
وقتی حرفاش رو شنیدم قلبم تند تند زد و رفتم نزدیکش و اشک رو از رو چشاش پاک کردم و زنگ خورد
زنگ خونه خورد
_: ا.ت میای با هم بریم خونه ما
+: تو خونت کجاس؟
_: وسط همون جنگلی که دوبار اومدی
+: باشه فقط بزار از خالم اجازه بگیرم
ا.ت و جیمین رفتن از خاله ا.ت اجازه گرفتن و رفتن به خونه جیمین
وقتی رسیدیم به خونه شوگا هم اونجا بود و پنج نفر دیگه
ا.ت دم گوش جیمین: جیمین اینا کین فکر کردم گفتی خونه خودته
_: مگه اینا باشن راحت نیستی
+: نه منظورم این نبود فقط بگو کین
_: اینا همکارمن
بچه ها (با کمی داد)
همه:بله
_: این دختری که کنار منه ا.ت بهترین دوستم
شما هم خودتون رو بهش معرفی کنید
نامجون: سلام ا.ت من نامجونم تو میتونی بهم بگی ار ام
جین: سلام من وورلد واید هندسام جین هستم
جی هوپ: سلام من جی هوپم از اشناییت خوشبختم
جانگکوک: سلام من جانگکوکم
تهیونگ: سلام ا.ت من تهیونگم ولی تو بهم بگو ته ته راستی ا.ت تو مگه انسان نیستی
+: اره من یه انسانم و از اشنایی همتون خوشبختم
همه: ما هم همینطور
این داستان ادامه دارد.....
بدون شرط
پارت 7
زنگ تفریح خورد
ما هم منتظر موندیم همه بچه ها برن ولی یکیشون موند اون هم مان وول بود اه چقد این دختره دردسر سازه
(علامت مان وول٪)
+: مان وول برو زنگ تفریح چرا تو کلاس موندی
٪: اولن که منو خانم مان وول صدا کن بعدشم به تو ربطی نداره خودت چرا نمیری بیرون راستی اقای جیمین میشه با هم بریم زنگ تفریح
_: نه من تو کلاس کار دارم تو هم برو بیرون
+: اره مان وول برو
٪: باشه چون جیمین گفت
مان وول رف
+: خب جیمین دفعه قبل چی میخواستی بهم بگی
_: اها میخواستم بهت بگم که من از اولش خون اشام بودم و خواهم بود و نمیشه این رو تغییر داد ولی من هنوز هم دوستت هستم و دیگه نمیخوام خونت رو بخورم.
+: تو چرا همون اول بهم اینو نگفتی
_: چون فکر میکردم اگه بفهمی دیگه دوستم نیستی و ولم میکنی (با بغض و کمی اشک)
ویو ا.ت
وقتی حرفاش رو شنیدم قلبم تند تند زد و رفتم نزدیکش و اشک رو از رو چشاش پاک کردم و زنگ خورد
زنگ خونه خورد
_: ا.ت میای با هم بریم خونه ما
+: تو خونت کجاس؟
_: وسط همون جنگلی که دوبار اومدی
+: باشه فقط بزار از خالم اجازه بگیرم
ا.ت و جیمین رفتن از خاله ا.ت اجازه گرفتن و رفتن به خونه جیمین
وقتی رسیدیم به خونه شوگا هم اونجا بود و پنج نفر دیگه
ا.ت دم گوش جیمین: جیمین اینا کین فکر کردم گفتی خونه خودته
_: مگه اینا باشن راحت نیستی
+: نه منظورم این نبود فقط بگو کین
_: اینا همکارمن
بچه ها (با کمی داد)
همه:بله
_: این دختری که کنار منه ا.ت بهترین دوستم
شما هم خودتون رو بهش معرفی کنید
نامجون: سلام ا.ت من نامجونم تو میتونی بهم بگی ار ام
جین: سلام من وورلد واید هندسام جین هستم
جی هوپ: سلام من جی هوپم از اشناییت خوشبختم
جانگکوک: سلام من جانگکوکم
تهیونگ: سلام ا.ت من تهیونگم ولی تو بهم بگو ته ته راستی ا.ت تو مگه انسان نیستی
+: اره من یه انسانم و از اشنایی همتون خوشبختم
همه: ما هم همینطور
این داستان ادامه دارد.....
بدون شرط
۵.۲k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.