انتقامی که منجر به عشق شد پارت اول
#_انتقامیکه_منجربهعشقشد_پارت_اول
یعنی بابا با من چیکار داره نکنه بازم خاستگار اومده میخواد نصیحت کنه سوسکامو کنترل کنم
یوقت گند نزنم به پسر مردم
خو به من چه بابا من نمیخوام ازدواج کنم
یادمه یبار یه کی اومد از من ترگل ورگل تر بود بخودا دیه من باید میرفتم خاستگاریش فقط یکم مشکل ریش داشتم که با مرور زمان حل میشد
ولی خدایی خیلی مقاومت میکرد پایگاه جهاد مقاومت باید میزد والا هرچی نمک فلفل بود ریختم تو چایش حالشم بد شد ولی بازم دمشو نزاشت رو کولش بره هیچی دیه نشستم موقع حرف زدن انقد کنایه زدم که رفت البته من چیز بدیم نگفتما نمدونم چرا ناراحت شد گفتم باید صبر کنه تا من ریشام در بیاد بعد با کت و شلوار و شیرینی میام در خونشون بله رو میگیرم واقعا چرا رفتن من حرفم هنو ادامه داشت ایشش خجالت نمیکشن
چیز بدی گفتم ایا
حقیقت تلخه دیگه چیکار کنم من
با صدای در اتاق به خودم اومدم
من_کیستی هوم؟
بابا_منم
من_بیا تو بابا
بابا اومدوکنارم نشست
یه تای ابروموانداختم بالا
من_افتاب ازکدوم ور در اومده ازخانومت دل کنیدی اومدی اینور
بابا بینیمو کشید
بابا_مزه نریز دختر
خندیدمو گفتم
من_خب حالا چیکارم دارین
شروع کردحرف زدن باهرکلمه ایی که میگفت من بیشترذوق میکردم اونقدکه پاشدم دوتاماچ ابدارش کردم
بابا_اگه میدونستم با این کار انقد تحویلم میگرفتی زود اینکارو میکردم
من_دست شوما دردنکنه اقا اینه جواب محبتای من اینه جواب کارای من هی زندگی
بابا_بسه بسه الان مادرت میادجمعمون میکنه دخترخیرسرت دختری لاتی حرف زدنت چیه
من_ویی حالااونوول کن همهایناروجدی گفتین
بابا_دخترم شوخی ندارم که
من_وایی خیلی خوبه ممنون
بابا_خوب خانوم رئیس کارتونو از فردا شروع میکنید ما دیه رفتیم
من_چشم قربان
بابا رفت از ذوق زیاد نمیدونم چیکار کنم
(دیوار عزیزم)
به به وجدان خان یادی از ما کردی حالا دیوار چیه
(تروهم که هیچکی یاد نمیکنه نه بابات نه من منظورم از دیوارم اینه کلتو بکوبی بیهوش میشی ذوق نمیکنی )
من ااا بی تربیت اخه وجدان ادم اینجوریم داریم هی اهان اصلا فهمیدم چیکار کنم
(دست پروردتم چیکار میخوای کنی)
ایشش. میرم خریدواسه فردا
(یس یس نه واقعا یس باریکلا)
برو برو مزاحم نشو
گوشیمو برداشتمو زنگیدم به دینا ملقب به دینو
قشنگ انگار رو گوشی درازیده بودکه بعددوتابوق جواب داد
من_روگوشی خوابیده بودی ایا
دینا_اوهوم تازه داشت خوابم میبرد که اینه مگس مزاحم شدی حالا چیکار داری
من_اخ جون مردم ازاری ناخاسته کردم خبر ندارم یه ذوق به ذوقم اضافه شد ای خدا چه ذوق تو ذوقی شد
دینا_وایسا ببینم چی شده ذوق کردی بنال ببینم چی شده یالا
من_نچ نچ اینجوری نمیشه که باید بیایی باهم بریم خرید اونوقت بهت میگم
...
نظرتونو بگید لطفا😍
یعنی بابا با من چیکار داره نکنه بازم خاستگار اومده میخواد نصیحت کنه سوسکامو کنترل کنم
یوقت گند نزنم به پسر مردم
خو به من چه بابا من نمیخوام ازدواج کنم
یادمه یبار یه کی اومد از من ترگل ورگل تر بود بخودا دیه من باید میرفتم خاستگاریش فقط یکم مشکل ریش داشتم که با مرور زمان حل میشد
ولی خدایی خیلی مقاومت میکرد پایگاه جهاد مقاومت باید میزد والا هرچی نمک فلفل بود ریختم تو چایش حالشم بد شد ولی بازم دمشو نزاشت رو کولش بره هیچی دیه نشستم موقع حرف زدن انقد کنایه زدم که رفت البته من چیز بدیم نگفتما نمدونم چرا ناراحت شد گفتم باید صبر کنه تا من ریشام در بیاد بعد با کت و شلوار و شیرینی میام در خونشون بله رو میگیرم واقعا چرا رفتن من حرفم هنو ادامه داشت ایشش خجالت نمیکشن
چیز بدی گفتم ایا
حقیقت تلخه دیگه چیکار کنم من
با صدای در اتاق به خودم اومدم
من_کیستی هوم؟
بابا_منم
من_بیا تو بابا
بابا اومدوکنارم نشست
یه تای ابروموانداختم بالا
من_افتاب ازکدوم ور در اومده ازخانومت دل کنیدی اومدی اینور
بابا بینیمو کشید
بابا_مزه نریز دختر
خندیدمو گفتم
من_خب حالا چیکارم دارین
شروع کردحرف زدن باهرکلمه ایی که میگفت من بیشترذوق میکردم اونقدکه پاشدم دوتاماچ ابدارش کردم
بابا_اگه میدونستم با این کار انقد تحویلم میگرفتی زود اینکارو میکردم
من_دست شوما دردنکنه اقا اینه جواب محبتای من اینه جواب کارای من هی زندگی
بابا_بسه بسه الان مادرت میادجمعمون میکنه دخترخیرسرت دختری لاتی حرف زدنت چیه
من_ویی حالااونوول کن همهایناروجدی گفتین
بابا_دخترم شوخی ندارم که
من_وایی خیلی خوبه ممنون
بابا_خوب خانوم رئیس کارتونو از فردا شروع میکنید ما دیه رفتیم
من_چشم قربان
بابا رفت از ذوق زیاد نمیدونم چیکار کنم
(دیوار عزیزم)
به به وجدان خان یادی از ما کردی حالا دیوار چیه
(تروهم که هیچکی یاد نمیکنه نه بابات نه من منظورم از دیوارم اینه کلتو بکوبی بیهوش میشی ذوق نمیکنی )
من ااا بی تربیت اخه وجدان ادم اینجوریم داریم هی اهان اصلا فهمیدم چیکار کنم
(دست پروردتم چیکار میخوای کنی)
ایشش. میرم خریدواسه فردا
(یس یس نه واقعا یس باریکلا)
برو برو مزاحم نشو
گوشیمو برداشتمو زنگیدم به دینا ملقب به دینو
قشنگ انگار رو گوشی درازیده بودکه بعددوتابوق جواب داد
من_روگوشی خوابیده بودی ایا
دینا_اوهوم تازه داشت خوابم میبرد که اینه مگس مزاحم شدی حالا چیکار داری
من_اخ جون مردم ازاری ناخاسته کردم خبر ندارم یه ذوق به ذوقم اضافه شد ای خدا چه ذوق تو ذوقی شد
دینا_وایسا ببینم چی شده ذوق کردی بنال ببینم چی شده یالا
من_نچ نچ اینجوری نمیشه که باید بیایی باهم بریم خرید اونوقت بهت میگم
...
نظرتونو بگید لطفا😍
۹.۷k
۱۶ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.