p۱۷
در باز شد
جیمین: سلامممم
بیاین
همشون برداشتن و ا/ت اومد برداره
جیمین: اونو بر ندار مال منه
ا/ت: چرا
جیمین: اون شکر داره
ا/ت: باشه
و اونیکی رو برداشت
جیمین ویو
همه قهوه خوردیم
ده مین بعد خیلی هوا گرم شده بود
همش عرق میکردم
ا/ت: جیمین خوبی؟
جیمین: اره
ا/ت: اخه.... هیچی
جیمین:.....
سی مین بعد همه رفتیم که بخوابیم
ا/ت: شب به خیر جیمین
جیمین: شب به خیر
و خواستن بخوابن که یهو جیمین روشو چرخوند رو به ا/ت و همش به لباش نگا میکرد
جیمین: ا/ت یه دقه بیا اینجا
ا/ت رفت پیشش
که یهو جیمین کمر ا/ت رو گرفت و لباشو روی لبای ا/ت گذاشت و وحشیانه می.مکید
ا/ت ویو
جیمین صدام کرد و رفتم پیشش
یهو دیدم کمرمو گرفت و لباشو رو لبام گذاشت
و وحشیانه می.مکید
راستش خیلی تعجب نکردم از وقتی تو حال بودیم فهمیدم جیمین یه چیزیش هست
هیچی نگفتم و گذاشتم کارشو بکنه چون خیلی داشت عضیت میشد
ده مین بعد هردوشون نفس کم اوردن و از هم جدا شدن
جیمین: ا/ت ببخشید دیگه نمیتونستم تحمل کنم
ادامه دارد....
جیمین: سلامممم
بیاین
همشون برداشتن و ا/ت اومد برداره
جیمین: اونو بر ندار مال منه
ا/ت: چرا
جیمین: اون شکر داره
ا/ت: باشه
و اونیکی رو برداشت
جیمین ویو
همه قهوه خوردیم
ده مین بعد خیلی هوا گرم شده بود
همش عرق میکردم
ا/ت: جیمین خوبی؟
جیمین: اره
ا/ت: اخه.... هیچی
جیمین:.....
سی مین بعد همه رفتیم که بخوابیم
ا/ت: شب به خیر جیمین
جیمین: شب به خیر
و خواستن بخوابن که یهو جیمین روشو چرخوند رو به ا/ت و همش به لباش نگا میکرد
جیمین: ا/ت یه دقه بیا اینجا
ا/ت رفت پیشش
که یهو جیمین کمر ا/ت رو گرفت و لباشو روی لبای ا/ت گذاشت و وحشیانه می.مکید
ا/ت ویو
جیمین صدام کرد و رفتم پیشش
یهو دیدم کمرمو گرفت و لباشو رو لبام گذاشت
و وحشیانه می.مکید
راستش خیلی تعجب نکردم از وقتی تو حال بودیم فهمیدم جیمین یه چیزیش هست
هیچی نگفتم و گذاشتم کارشو بکنه چون خیلی داشت عضیت میشد
ده مین بعد هردوشون نفس کم اوردن و از هم جدا شدن
جیمین: ا/ت ببخشید دیگه نمیتونستم تحمل کنم
ادامه دارد....
۵۳.۶k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.