پاستیل های بنفش
#پاستیلهایبنفش
#فصلسوم
بعد از ماجرای بانی خرگوشه ی عیدِ ،پاک خانوادهی من کم کم نگران شدند. غیر از آن دو روزی که فکر میکردم شهردار دنیا هستم دیگر نشانه ای از خیالاتی بودن در من دیده نشده بود همه فکر میکردند شاید بیشتر از سنم میفهمم یا زیادی جدی .هستم بابام با خودش فکر می کرد که شاید بهتر بود بیشتر برایم قصههای پریان بخواند مامانم فکر میکرد که شاید نباید اجازه میداد آن همه فیلمهای مستند
نگاه کنم؛ فیلمهایی که تویش حیوانات همدیگر را می.خوردند از مامان بزرگم مشورت گرفتند؛ میخواستند بدانند که من بیشتر از سنم
رفتار میکنم یا نه مامان بزرگ گفت نگران نباشند بهشان گفته بود مهم نیست که چقدر گنده تر از سنم به نظر می آیم، چون وقتی به سن نوجوانی ،برسم خودبه خود درست میشوم
ببخشید که کم بود ولی واقعا تو کتاب فصل سه فقط نیم ص هست واسه همین شب حدود ۸ اینا فصل ۴ رو میزارم و اگه شرایط کامل شه پارت بعد رمانرو میزارم
#فصلسوم
بعد از ماجرای بانی خرگوشه ی عیدِ ،پاک خانوادهی من کم کم نگران شدند. غیر از آن دو روزی که فکر میکردم شهردار دنیا هستم دیگر نشانه ای از خیالاتی بودن در من دیده نشده بود همه فکر میکردند شاید بیشتر از سنم میفهمم یا زیادی جدی .هستم بابام با خودش فکر می کرد که شاید بهتر بود بیشتر برایم قصههای پریان بخواند مامانم فکر میکرد که شاید نباید اجازه میداد آن همه فیلمهای مستند
نگاه کنم؛ فیلمهایی که تویش حیوانات همدیگر را می.خوردند از مامان بزرگم مشورت گرفتند؛ میخواستند بدانند که من بیشتر از سنم
رفتار میکنم یا نه مامان بزرگ گفت نگران نباشند بهشان گفته بود مهم نیست که چقدر گنده تر از سنم به نظر می آیم، چون وقتی به سن نوجوانی ،برسم خودبه خود درست میشوم
ببخشید که کم بود ولی واقعا تو کتاب فصل سه فقط نیم ص هست واسه همین شب حدود ۸ اینا فصل ۴ رو میزارم و اگه شرایط کامل شه پارت بعد رمانرو میزارم
۵.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.