رمان(عشق)پارت۵۶
قاضی:حکمی که داده شده ۵ ماه زندانه پایان دادگاه. عمر:حقته عوضی بیشتر از اینا رو باید بکشی. فرید:خفه شو تو منو به این روز انداختی بزار آزاد بشم حصاب تو یکی رو میرسم انتقامم رو ازت میگیرم. «۱ ساعت بعد خونه ی سوسعم». سوسن:تو که نذاشتی من بیام لااقل بگو چی شد؟. عمر:آخه تو حامله ای چرا باید بیای......دادگاه به ۵ ماه زندان محکومشون کرد اما بنظرم ۵ ماه خیلی کمه. سوسن(باگریه):رایت میگی ۵ ماه دیگه میاد اون موقع هم انتقامش رو میگیره و یه بلایی سرت میاره من مطمئنم که دست از سرمون بر نمی داره😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭. عمر(سوسن رو بغل کرد):عزیزم چرا گریه میکنی🥹🥹🥹🥹نگران نباش اون عوضی دیگه نمیتونه باهامون کاری داشته باشه🥹. «همین لحظه خونه ی آیبر». آیبیکه:بیا عشق مامانی🥰🥰🥰. برک:واقعا که آیبیکه😅😅😅😅😅😅😅. آیبیکه:چرا؟😅😅😅😅😅😅😅😅😅. برک:جدیدا حس میکنم دیگه بهم محبت نمیکنی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. آیبیکه:باورم نمیشه برک این بپچست هنوز یه سالشم نشده تو داری به این حسودی میکنی؟😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅. برک:خب چیکار کنم صبح تا شب داری نازش میکنی خب منم حسودیم میشه دیگه😂. آیبیکه:امان از دست تو بیا اینم از این(بوسش کرد). برک:حالا شد😂😂😂😂خب حالا پسر خوشگلم رو بده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. آیبیکه:بیا😅😅😅😅فقط حواست باشه😅. برک:هاکانم....پسر خوشگلم بیا بغلم🥰🥰😅. «همین لحظه خونه ی سوسعم». عمر:سوسننننننننننننن🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:چیه؟. عمر:.............
۵.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.