رمان عشق یا خانواده پارت ۵۷
دکتر:مگه من با شما شوخی دارم آقا (مثلا عصبانی)
ا/ت:تموم کن دیگه
تهیونگ:آخه غیر قابل باور که من....نمی تونم حرف بزنم(هیجان زده)
ا/ت:ممنون خانوم دکتر (خنده) خداحافظ
دکتر:خداحافظ
تهیونگ:باور نمیکنم که یه دختر و یه پسر یه جا دارم
ا/ت:من هم همینطور باور نکردنیه
تهیونگ:بیا بریم براشون.لباسو و وسایل اینا بخریم
ا/ت:باشه بریم
ا/ت:تهیونگ
تهیونگ:چیه؟
ا/ت:تو داری میخندی؟
تهیونگ:نخیرم ،نمی خندم(جدی)
ا/ت:اوکی بریم خرید
"ادمین"
خلاصه که ا/ت و تهیونگ رفتن خرید کردن و سیسمونی بچه ها رو خریدنو اتاق اینارو آماده کردن که دیگه داشتن برمیگشتن خونه
ا/ت:وای گشنمه
تهیونگ: بیا بریم رستوران
ا/ت:باشه
"ویو تهیونگ "
ا/ت گفت گشنمه راستش من هم گشنم بود
تهیونگ:خببب گارسون
گارسون :بفرمایید
تهیونگ:سفارش بده(رو به ا/ت)
ا/ت:خبب من....(گفت) از این ها میخوام
تهیونگ:من هم...(گفت) میخوام
گارسون:بله
"ویو بعد از غذا خوردن"
ا/ت:بیا بریم دیگه من سیر شدم
تهیونگ:باشه بریم...
ا/ت از وقتی....
ادامه دارد
لایک ۱۰
کامنت۱۰
ا/ت:تموم کن دیگه
تهیونگ:آخه غیر قابل باور که من....نمی تونم حرف بزنم(هیجان زده)
ا/ت:ممنون خانوم دکتر (خنده) خداحافظ
دکتر:خداحافظ
تهیونگ:باور نمیکنم که یه دختر و یه پسر یه جا دارم
ا/ت:من هم همینطور باور نکردنیه
تهیونگ:بیا بریم براشون.لباسو و وسایل اینا بخریم
ا/ت:باشه بریم
ا/ت:تهیونگ
تهیونگ:چیه؟
ا/ت:تو داری میخندی؟
تهیونگ:نخیرم ،نمی خندم(جدی)
ا/ت:اوکی بریم خرید
"ادمین"
خلاصه که ا/ت و تهیونگ رفتن خرید کردن و سیسمونی بچه ها رو خریدنو اتاق اینارو آماده کردن که دیگه داشتن برمیگشتن خونه
ا/ت:وای گشنمه
تهیونگ: بیا بریم رستوران
ا/ت:باشه
"ویو تهیونگ "
ا/ت گفت گشنمه راستش من هم گشنم بود
تهیونگ:خببب گارسون
گارسون :بفرمایید
تهیونگ:سفارش بده(رو به ا/ت)
ا/ت:خبب من....(گفت) از این ها میخوام
تهیونگ:من هم...(گفت) میخوام
گارسون:بله
"ویو بعد از غذا خوردن"
ا/ت:بیا بریم دیگه من سیر شدم
تهیونگ:باشه بریم...
ا/ت از وقتی....
ادامه دارد
لایک ۱۰
کامنت۱۰
۱۰.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.