🩶🩷🩵 PART۵پیلیز لایک ایت اند فالو آس 😂😂 🩵🩷🩶
رفتم بیرون وقتی داشتم میرفتم بیرون یه چشم قره نصار جونگ کوک کردم
میخواستم شیشه هارو تمیز کنم عادت داشتم وقتی نظافت میکنم آهنگ بزارم... آهنگ baby who cares رو گذاشتم اونم بی کلام داشتم میخوندمش هنوز وقت مدرسه نشده بود سه ساعت دیگه باید میرفتم
.. جیکی ..
رفتم بیرون که برم دست شویی یه صدایی میومد انگار آهنگ بود رفتم جلو تر که ببینم چیه
اع ا.ت بود
خیلی صدای قشنگی داره همینجور داشتم گوش میدادم که یکی از خدمت کارا برام یه لیوان شربت آورد شربته رنگ آبی داشت انگار بلو بری بود توی یه بطری مثل همون بطری آب امروز بود ازش گرفتم بازم بهش شک داشتم ولی خوردم دو دقیقه ای شد که ا.ت داشت آواز میخواند منم یه حس عجیبی داشتم داشتی م گیج میرفت ولی از پشت بهش لبخند زدم خواستم برم پیشش خیلی نزدیکش شدم که نتونستم از جام تکون بخورم یه ا.ت خفه ای گفتم و بعدش ...
.. ا.ت ..
حس کردم یکی صدام کرد برگشتم دیدجونگ کوک رنگش سفید شده و داره تعادلشو از دست میده یه دفعه افتاد روم سرم خورد به شیشه وبعدش ...
خدمتکار مشکوک=®
® طبق دستورات رییس پارک شربت رو به جناب جئون دادم وقتی افتادن به خودم افتخار کردم ولی روی ا.ت افتاد که اونم سرش خورد به شیشه و اونم افتاد از سرش داشت خون میومد نتونستم خودمو کنترل کنم از اونجا فرار کردم
.. جیکی ..
با یه حسی بلند شدم دیدم روی زمین پر خونه و ... و اونم خون از ...از ا.تهه نه خدایا من چه غلطی کردم هنوزم داشت سرم گیج میرفت لباسامون پر خون شده بود داشتم تعادلم رو از دست میدادم رسیدم به اتاق مامانم که افتادم روی زانو هام مامانم اونجا بود با ترسو عجله اومد سمتمون و من گفتم به دکتر زنگ بزنه لامصب انگار کل دکترای سئول به ثانیه نکشید رسیدن من دوباره حالم بد شد و رفتم ...
نیم ساعت بعد خوب شدن جی کی
بلند شدم انگار آورده بودنمون بیمارستان ... ا.ت.. ا.ت کجاست سرم هارو از دستم کشیدم و زود رفتم بیرون وقتی رفتم بیرون حراست دوید دنبالم منم تا جایی که میشد ازشون دور شدم رفتم اطلاعات و پرسیدم کیم ا.ت کدوم اتاقه گفتن 428 یعنی ای سی یو خشکم زد ولی یهو به خودم اومدم و دویدم سمت اتاقش وقتی رسیدم دکتر اومد بیرون پرسیدم حالش چطوره
دکتر..خون زیاد که چه عرض کنم نصف خون بدنشون رفته اگر گروه خونیتون مشترکه ازتون خون بگیریم
جیکی.. باشه باشه
دکتر..الان برید آزمایش بدید
جیکی رفتم آزمایش دادم و به ا.ت خون دادم خدارو شکر حالش خوب شد وگرنه خودمو نمی بخشیدم ...
.. خونه ..
امروز شام شرکت بود و منم باید میرفتم خیلی به نظر خسته کننده میومد چون کلی آدم اونجا بودن سوار ماشین شدم و رسیدیم به رستوران رفتیم سر میز وقتی نشستم مادرم خشکش زد و به یه خانم زل زده بود خانومه هم همین طور پنج دقیقه بعد خانومه رفت دستشویی مادرمم رفت منم که از خدا خواسته گفتم میرم یه هوایی بخورم خوبه نرفتن توی دست شویی و داشتن توی راه رو بحث میکردن از حرفاشون فقط خواهر و اینکه تو زندگی مو خراب کردی و دخترت کجاست رو فهمیدم که پسر یکی از همکاری بابام منو برد بیرون
.. از زبان مادر جیکی .. لی... لی کیونگ
م.ج.. خواهر... خواستم بغلش کنم که رفت عقب
؟..تو ... تو زندگیه منو خراب کردی همه چیزو ازم گرفتی تازه انتظار داری بغلت کنم
م.ج.. خواهش میکنم منو ببخش من مجبور بودم اون موقع ما داشتیم ورشکست میشدیم میدونم نمیتونی درکم کنی ولی خواهش میکنم ما ... ما خواهریم ...دخترت کجاست
؟.. به ا.ت چیکار داری
م.ج..چی ا.ت ... احیانا این دختره نیست و عکس خدمتکارمو بهش نشون دادم
؟.. عکسش دست تو چیکار میکنه
م.ج..یعنی خدمتکار من دختر توعه
؟ چی خدمتکار چطور جرعت کردی دختر منو خدمتکار خودت کنی
م.ج.. من از کجا بدونم خدمتکارم خواهر زادمه ولی میبینم که دوباره سر پا شدی
؟ خواستم اول سر پا بشم بعد برم سمت اون
م.ج.. فردا شام خونه ی منی باید بیای
؟چی
م.ج.. مجبوری
ادامه دارد...
TO BE CONTINUES...
شرط دارد بعد
فالو 45
لایک 12
کامنت نمد
این دفعه شعر ندارم کسی شعر به ذهنش میرسه بگه آها یادم اومد ...
تموم عالم میخونم فیکای مارو🩵🩷🩶
اگه نخوندی زود بیا بخون فیک مارو 🩶🩷🩵
بابت غلط املایی معذرت🩶🩵🩶
میخواستم شیشه هارو تمیز کنم عادت داشتم وقتی نظافت میکنم آهنگ بزارم... آهنگ baby who cares رو گذاشتم اونم بی کلام داشتم میخوندمش هنوز وقت مدرسه نشده بود سه ساعت دیگه باید میرفتم
.. جیکی ..
رفتم بیرون که برم دست شویی یه صدایی میومد انگار آهنگ بود رفتم جلو تر که ببینم چیه
اع ا.ت بود
خیلی صدای قشنگی داره همینجور داشتم گوش میدادم که یکی از خدمت کارا برام یه لیوان شربت آورد شربته رنگ آبی داشت انگار بلو بری بود توی یه بطری مثل همون بطری آب امروز بود ازش گرفتم بازم بهش شک داشتم ولی خوردم دو دقیقه ای شد که ا.ت داشت آواز میخواند منم یه حس عجیبی داشتم داشتی م گیج میرفت ولی از پشت بهش لبخند زدم خواستم برم پیشش خیلی نزدیکش شدم که نتونستم از جام تکون بخورم یه ا.ت خفه ای گفتم و بعدش ...
.. ا.ت ..
حس کردم یکی صدام کرد برگشتم دیدجونگ کوک رنگش سفید شده و داره تعادلشو از دست میده یه دفعه افتاد روم سرم خورد به شیشه وبعدش ...
خدمتکار مشکوک=®
® طبق دستورات رییس پارک شربت رو به جناب جئون دادم وقتی افتادن به خودم افتخار کردم ولی روی ا.ت افتاد که اونم سرش خورد به شیشه و اونم افتاد از سرش داشت خون میومد نتونستم خودمو کنترل کنم از اونجا فرار کردم
.. جیکی ..
با یه حسی بلند شدم دیدم روی زمین پر خونه و ... و اونم خون از ...از ا.تهه نه خدایا من چه غلطی کردم هنوزم داشت سرم گیج میرفت لباسامون پر خون شده بود داشتم تعادلم رو از دست میدادم رسیدم به اتاق مامانم که افتادم روی زانو هام مامانم اونجا بود با ترسو عجله اومد سمتمون و من گفتم به دکتر زنگ بزنه لامصب انگار کل دکترای سئول به ثانیه نکشید رسیدن من دوباره حالم بد شد و رفتم ...
نیم ساعت بعد خوب شدن جی کی
بلند شدم انگار آورده بودنمون بیمارستان ... ا.ت.. ا.ت کجاست سرم هارو از دستم کشیدم و زود رفتم بیرون وقتی رفتم بیرون حراست دوید دنبالم منم تا جایی که میشد ازشون دور شدم رفتم اطلاعات و پرسیدم کیم ا.ت کدوم اتاقه گفتن 428 یعنی ای سی یو خشکم زد ولی یهو به خودم اومدم و دویدم سمت اتاقش وقتی رسیدم دکتر اومد بیرون پرسیدم حالش چطوره
دکتر..خون زیاد که چه عرض کنم نصف خون بدنشون رفته اگر گروه خونیتون مشترکه ازتون خون بگیریم
جیکی.. باشه باشه
دکتر..الان برید آزمایش بدید
جیکی رفتم آزمایش دادم و به ا.ت خون دادم خدارو شکر حالش خوب شد وگرنه خودمو نمی بخشیدم ...
.. خونه ..
امروز شام شرکت بود و منم باید میرفتم خیلی به نظر خسته کننده میومد چون کلی آدم اونجا بودن سوار ماشین شدم و رسیدیم به رستوران رفتیم سر میز وقتی نشستم مادرم خشکش زد و به یه خانم زل زده بود خانومه هم همین طور پنج دقیقه بعد خانومه رفت دستشویی مادرمم رفت منم که از خدا خواسته گفتم میرم یه هوایی بخورم خوبه نرفتن توی دست شویی و داشتن توی راه رو بحث میکردن از حرفاشون فقط خواهر و اینکه تو زندگی مو خراب کردی و دخترت کجاست رو فهمیدم که پسر یکی از همکاری بابام منو برد بیرون
.. از زبان مادر جیکی .. لی... لی کیونگ
م.ج.. خواهر... خواستم بغلش کنم که رفت عقب
؟..تو ... تو زندگیه منو خراب کردی همه چیزو ازم گرفتی تازه انتظار داری بغلت کنم
م.ج.. خواهش میکنم منو ببخش من مجبور بودم اون موقع ما داشتیم ورشکست میشدیم میدونم نمیتونی درکم کنی ولی خواهش میکنم ما ... ما خواهریم ...دخترت کجاست
؟.. به ا.ت چیکار داری
م.ج..چی ا.ت ... احیانا این دختره نیست و عکس خدمتکارمو بهش نشون دادم
؟.. عکسش دست تو چیکار میکنه
م.ج..یعنی خدمتکار من دختر توعه
؟ چی خدمتکار چطور جرعت کردی دختر منو خدمتکار خودت کنی
م.ج.. من از کجا بدونم خدمتکارم خواهر زادمه ولی میبینم که دوباره سر پا شدی
؟ خواستم اول سر پا بشم بعد برم سمت اون
م.ج.. فردا شام خونه ی منی باید بیای
؟چی
م.ج.. مجبوری
ادامه دارد...
TO BE CONTINUES...
شرط دارد بعد
فالو 45
لایک 12
کامنت نمد
این دفعه شعر ندارم کسی شعر به ذهنش میرسه بگه آها یادم اومد ...
تموم عالم میخونم فیکای مارو🩵🩷🩶
اگه نخوندی زود بیا بخون فیک مارو 🩶🩷🩵
بابت غلط املایی معذرت🩶🩵🩶
۷.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.