پارت 18
چانیولو دیدم که با قیافه خیلی کیوتی اومده بود اصلا باورم نمیشد که قرار بود پسر به این کیوتی تبلیغ رو فیلم برداری کنه . خدایا چقدر ناز شده سویون : هی ا / ت اینجارو نگاه حالا فکر میکنه روش نظر داری
ا / ت اروم گفت:مگه میشه نظر نداشت سویون : ها😲😲 ا / ت : هیچی هیچی ... هیچی نگفتم بابا 😀
(محل فیلم برداری )
بدوییین همه برین سرجاهاتون.... سریع باشین ... گریموررا داشتن مدل رو گریم میکردن و من تمام اون مدت و داشتم چانیول رو نگاه میکرم که یهو برگشت نگام کرد (از دید چانیول) داشتم کارم رو انجام میدادم که دیدم ا / ت داره نگام میکنه ولی تامن نگاه کردم روشو برگردوند ولی چقدر امروز خشگل شده بود سهون : اوهاوه ببین اینجا چه خبره داداش یواشتر ترمز بیگر ماهم بیایم از سرتاپای دختره رو برنداز کردی بسه 😂 چانیول :😐
سهون : چانیول من به یه چیزی پی بردم تو وقتی اینجوری نگاه میکنی یعنی خوشت اومده نه ..نه 😃😃
چانیول : سهون . ... فکت درد نگرفت برو سر کارت .سهون :بخیل رفتم بابا رفتم تو به برنداز کردنت برس 😂
وای سهون همیشه بد موقع میاد دورو برو نگاه کردم ا / ت نبود رفتم . تایم استراحت بود از سویون پرسیدم گفت رفته توی جنگل اخه خونه ای که بچه ها انتخاب کردن روبه روش یه جنگل خیلی قشنگی بود . رفتم دنبالش که صدای خندیدن کسیو فهمیدم رفتم سمت صدا و ا / ت رو دیدم داشت میچرخید و میخندید که یهو پاش گیر کرد و افتاد .ا / ت : خدایا یکم خوشیم به من نیومده .چانیول :😅 ا / ت : عه اقای رییس شما اینجا چیکار میکنین
چانیول که داشت میخندید اومد سمتم و بهم گفت حواستو جمع کن چرا از خدا گلایه میکنی دستمد گرفت و بلند شدم . باهم تا خروجی جنگل راه رفتیم و حرف زدیم حرف خاصی نبود فقط دلم میخواست بیشتر بشناسمش باهاش حرف میزدم وقتی رسیدیم محل فیلم برداری من جلوتر رفتم که کارمندا پشت سرمون حرف در نیارن و ا / ت دو دقیقه بعد من اومد تا ساعت 7 شب تمام کارارو جمع کردیمو موقع رفتن چانسو : بچه ها همه فردا بیاین بار همیشگی تولد رییستونه من یکم گنگ نگاش کردم و فهمیدم فردا تولدمه که سهون رو به ا / ت گفت : تو ام میای دیگه ا / ت : عام سهونا میشه من نیام من واقعا کلی کار دارم توی شرکت کلی کار مونده که باد انجام بدم . از شدت صمیمی بودن سهونو ا / ت خیلی تعجب کردم ، ا / ت : ولی ببینم چی میشه سهون خوشحال شد ولی بانگاهی که من بهش انداختم یه غلط کردم خاصی تو چشماش بود ...
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
ا / ت اروم گفت:مگه میشه نظر نداشت سویون : ها😲😲 ا / ت : هیچی هیچی ... هیچی نگفتم بابا 😀
(محل فیلم برداری )
بدوییین همه برین سرجاهاتون.... سریع باشین ... گریموررا داشتن مدل رو گریم میکردن و من تمام اون مدت و داشتم چانیول رو نگاه میکرم که یهو برگشت نگام کرد (از دید چانیول) داشتم کارم رو انجام میدادم که دیدم ا / ت داره نگام میکنه ولی تامن نگاه کردم روشو برگردوند ولی چقدر امروز خشگل شده بود سهون : اوهاوه ببین اینجا چه خبره داداش یواشتر ترمز بیگر ماهم بیایم از سرتاپای دختره رو برنداز کردی بسه 😂 چانیول :😐
سهون : چانیول من به یه چیزی پی بردم تو وقتی اینجوری نگاه میکنی یعنی خوشت اومده نه ..نه 😃😃
چانیول : سهون . ... فکت درد نگرفت برو سر کارت .سهون :بخیل رفتم بابا رفتم تو به برنداز کردنت برس 😂
وای سهون همیشه بد موقع میاد دورو برو نگاه کردم ا / ت نبود رفتم . تایم استراحت بود از سویون پرسیدم گفت رفته توی جنگل اخه خونه ای که بچه ها انتخاب کردن روبه روش یه جنگل خیلی قشنگی بود . رفتم دنبالش که صدای خندیدن کسیو فهمیدم رفتم سمت صدا و ا / ت رو دیدم داشت میچرخید و میخندید که یهو پاش گیر کرد و افتاد .ا / ت : خدایا یکم خوشیم به من نیومده .چانیول :😅 ا / ت : عه اقای رییس شما اینجا چیکار میکنین
چانیول که داشت میخندید اومد سمتم و بهم گفت حواستو جمع کن چرا از خدا گلایه میکنی دستمد گرفت و بلند شدم . باهم تا خروجی جنگل راه رفتیم و حرف زدیم حرف خاصی نبود فقط دلم میخواست بیشتر بشناسمش باهاش حرف میزدم وقتی رسیدیم محل فیلم برداری من جلوتر رفتم که کارمندا پشت سرمون حرف در نیارن و ا / ت دو دقیقه بعد من اومد تا ساعت 7 شب تمام کارارو جمع کردیمو موقع رفتن چانسو : بچه ها همه فردا بیاین بار همیشگی تولد رییستونه من یکم گنگ نگاش کردم و فهمیدم فردا تولدمه که سهون رو به ا / ت گفت : تو ام میای دیگه ا / ت : عام سهونا میشه من نیام من واقعا کلی کار دارم توی شرکت کلی کار مونده که باد انجام بدم . از شدت صمیمی بودن سهونو ا / ت خیلی تعجب کردم ، ا / ت : ولی ببینم چی میشه سهون خوشحال شد ولی بانگاهی که من بهش انداختم یه غلط کردم خاصی تو چشماش بود ...
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۲۰.۸k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.