گربه ی حسود
part ³
÷نه یونا چی میگی
و پسرک اون سرنگ رو به دستش تزریق کرد
یونا: داری چیکار میکنی
مدیر: هی شیم احمق شدی
= احمق شده؟
و پسرک افتاد اما قبلش یکی گرفتش
– چرا این اینطوری کرد
یونا: به والله هق من نمیخواستم اینطوری بشه "گریه"
۹ روز بعد
با احساس عجیبی که تویه کل بدش بود بیدار شد
به اطرافش نگا کرد اونجا کجا بود دیگه؟ که ناگهان در باز شد و یه نفر اومد تو
×اوه به هوش اومدین حالتون بهتره
به سختی رویه تخت نشست و با گیج ترین حالت ممکن به اطراف نگا کرد که سرش گیج رفت چشماش هنوز واضح نمیدید اما متوجه ی یه نبر دیگه شد که وارد اتای شد
نزدیک بود بیوفته که یه دست خوابوندش رو تخت و گردنش گاز گرفت که با این کار چشماش واضح همه چیزو میدید
سرشو چرنوند سمت اون برد که با دیدن اونی که روز اول موهاشو کشیده بود چشماش درشت شد
– برات عجیبه اینجایی؟
سرشو به معنای اره تکون داد
–حالت بهتره
با یا اوردن طلاق مادر بدش و این که هیچ کدوم نمیخواستنش سرشو به معنای نه تکون داد
–لال که نیستی بگو چرا حالت خوب نیست
≠سرم درد میکنه
– کرم از خودت بود چرا باید اونو به خودت تزریق میکردی
≠ روز خوبی نبود برام خیلی بهم بد گذشته بود
– واسه یه روز بد میخواستی خودتو بکشی
≠ گربم مرد
–خب
ناخداگاه بغضش گرفت
≠اون برام خیلی مهم بود
–حالا چرا بغض میکنی
دستشو گذاشت رو چشماش و بغضشو از بین برد
≠هیچی.... من چرا اینجام؟
–چون اولش که بژتوش بودی بعدشم که دیدم خانوادت نمیخوانت خریدمت و واسه همین اینجایی
÷انقدر ریلکس بهش نگو براش دردناکه که خانوادش نخوانش هیسونک تو احساس نداری دیدی که مادرش گفت اضطراب اجتماعی داره و احساساتش خیلی قوین
–راستی....
–÷اضطراب اجتماعی چیه؟
دستشو برد جلو و بهشون نشون داد
≠به این میگن اضطراب اجتماعی سردرد ناگهانی لرزش دست بغض درد قلب رفتارای عجیب و نفس نفس زدن
÷بعد چطوری اتفای میوفته
≠وقتی احساس ترس. دلتنگی. ناکافی بودن و یا اضافی بودن به یه نفر دست بده
–بعد تو چرا دستات میلرزه
÷بزرا من بگم دلت واسه یه نفر تنگ شده
که یهو پسرک اشکاش جاری شد و رفت پو بغل پسر بزرگتر
÷الهی بگردم دلت واسه کی تنگ شده
مامانم هق "گریه"
÷مینوای ببریمت پیشش
–احمق تو چطور میخوای مادرشو پیدا کنی اون زنه مادر جهوون بود
≠اون هق استرالیاست "گریه"
÷
دیگه زیاد نوشتم بای بای تا فردا 🎀
÷نه یونا چی میگی
و پسرک اون سرنگ رو به دستش تزریق کرد
یونا: داری چیکار میکنی
مدیر: هی شیم احمق شدی
= احمق شده؟
و پسرک افتاد اما قبلش یکی گرفتش
– چرا این اینطوری کرد
یونا: به والله هق من نمیخواستم اینطوری بشه "گریه"
۹ روز بعد
با احساس عجیبی که تویه کل بدش بود بیدار شد
به اطرافش نگا کرد اونجا کجا بود دیگه؟ که ناگهان در باز شد و یه نفر اومد تو
×اوه به هوش اومدین حالتون بهتره
به سختی رویه تخت نشست و با گیج ترین حالت ممکن به اطراف نگا کرد که سرش گیج رفت چشماش هنوز واضح نمیدید اما متوجه ی یه نبر دیگه شد که وارد اتای شد
نزدیک بود بیوفته که یه دست خوابوندش رو تخت و گردنش گاز گرفت که با این کار چشماش واضح همه چیزو میدید
سرشو چرنوند سمت اون برد که با دیدن اونی که روز اول موهاشو کشیده بود چشماش درشت شد
– برات عجیبه اینجایی؟
سرشو به معنای اره تکون داد
–حالت بهتره
با یا اوردن طلاق مادر بدش و این که هیچ کدوم نمیخواستنش سرشو به معنای نه تکون داد
–لال که نیستی بگو چرا حالت خوب نیست
≠سرم درد میکنه
– کرم از خودت بود چرا باید اونو به خودت تزریق میکردی
≠ روز خوبی نبود برام خیلی بهم بد گذشته بود
– واسه یه روز بد میخواستی خودتو بکشی
≠ گربم مرد
–خب
ناخداگاه بغضش گرفت
≠اون برام خیلی مهم بود
–حالا چرا بغض میکنی
دستشو گذاشت رو چشماش و بغضشو از بین برد
≠هیچی.... من چرا اینجام؟
–چون اولش که بژتوش بودی بعدشم که دیدم خانوادت نمیخوانت خریدمت و واسه همین اینجایی
÷انقدر ریلکس بهش نگو براش دردناکه که خانوادش نخوانش هیسونک تو احساس نداری دیدی که مادرش گفت اضطراب اجتماعی داره و احساساتش خیلی قوین
–راستی....
–÷اضطراب اجتماعی چیه؟
دستشو برد جلو و بهشون نشون داد
≠به این میگن اضطراب اجتماعی سردرد ناگهانی لرزش دست بغض درد قلب رفتارای عجیب و نفس نفس زدن
÷بعد چطوری اتفای میوفته
≠وقتی احساس ترس. دلتنگی. ناکافی بودن و یا اضافی بودن به یه نفر دست بده
–بعد تو چرا دستات میلرزه
÷بزرا من بگم دلت واسه یه نفر تنگ شده
که یهو پسرک اشکاش جاری شد و رفت پو بغل پسر بزرگتر
÷الهی بگردم دلت واسه کی تنگ شده
مامانم هق "گریه"
÷مینوای ببریمت پیشش
–احمق تو چطور میخوای مادرشو پیدا کنی اون زنه مادر جهوون بود
≠اون هق استرالیاست "گریه"
÷
دیگه زیاد نوشتم بای بای تا فردا 🎀
۶۶۳
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.