مافیا جذااااب مغرور p:44
( فلش بک به فردا ساعت ۱۳ ینی ۱ ظهر پیش کوک و ات )
ات ویو :
صبح از خواب بیدار شدم احساس کردم یه چیزی داخلم هست نگاه کردم و بله دیک آقای جئون بود تا ته کرده بود توم خیلی درد داشتم خواستم درش بیارم که کوک کشیدم تو بغلش
ات : جونگ کوک ازم بکش بیرون
کوک :.....
ات : جونگ کوک
کوک : ...
ات : هرچی بخوای بهت میدم
همونجور که کوک سرشو زده بود بخواب چشماش باز کرد گفت
کوک : هرچی
ات : آره
کوک : باش یه راند دیگه ( چی فکر میکردی اصن ببینید ادمینتونو قدرمو بدونید )
ات : نه
کوک : پس منم در نمیارم و چشماش بست
ات : باشه
کوک : پس قبوله دیگه
ات : آره ولی فقط یکی ها
کوک : آره *لبخند شیطانی
خب خودتون تصور کنید
بعد ۵ راند 😈😂
ات : بسه دیگه
کوک : فقط یکی دیگه
ات : نع از دیشب تا حالا ۱۵ راند رفتی کافیت نیست
کوک : نه فقط یکی دیگه لدفنننننن *خودشو کیوت میکنه
ات : اوخیی چه کیوت شدییی
کوک : نمیزالیی
ات : اوخییی نکن دیگ
کوک : پلیززز نمیزالی
ات : باشه
کوک : اوکیی ددی شروع کنه
بعد ۳ راند 😂😂
ات : واییی دیگه نمیتونم
کوک : باشه ( توجه همه حرفا نفس نفسه )و کوک ازش کشید بیرون
ات : دیگه تا ۳ ماه خبری نیست
کوک : چرااا
کوک : ما که زیاد نلفتیم
ات : دیگه خر نمیشم
کوک : ینی شی
ات : بهش فک میکنم
کوک : یسسسس
و شروع کردن یه بوسه شروع کردن
( دقت میکنید ات پاره شد از دیشب ۱۸ راند تازه ازشم نکشیده بود بیرون )
ات : کوکی دلم خیلییییی درد میکنه
کوک : بریم حموم
ات : هوم
کوک : اوکی تو بلند شو تا من ابو باز کنم
ات : باشه
و خواست بلند شع که دلش تیر کشید و افتاد رو تخت
ات : کوک من نمیتونم
کوک : باشه و برآید استایل بغلش میکنه و میبره حموم
حموم کردن و اومدن بیرون
ساعت ۴ بود
ات : کوکی گشنمه
کوک : خوردن مال من کافی نبود واست ؟؟
کوک : از این به بعد بیشتر بخور
ات : کوک اینجوری نکن دیگههه
کوک : باشه *خنده
کوک : بیا بریم پایین
ات : ولی من نمیتونم بیام
کوک : باشه خودم بغلت میکنم
و ات رو بغل میکنه میبره پایین و ناهار میخورن
زیادی نوشتم
شرطا : ۳۰ لایک
۱۰ کامنت نظرتونو بگید درباره فیک
۲۰۰ تایی شیم ینی دو فالور
ات ویو :
صبح از خواب بیدار شدم احساس کردم یه چیزی داخلم هست نگاه کردم و بله دیک آقای جئون بود تا ته کرده بود توم خیلی درد داشتم خواستم درش بیارم که کوک کشیدم تو بغلش
ات : جونگ کوک ازم بکش بیرون
کوک :.....
ات : جونگ کوک
کوک : ...
ات : هرچی بخوای بهت میدم
همونجور که کوک سرشو زده بود بخواب چشماش باز کرد گفت
کوک : هرچی
ات : آره
کوک : باش یه راند دیگه ( چی فکر میکردی اصن ببینید ادمینتونو قدرمو بدونید )
ات : نه
کوک : پس منم در نمیارم و چشماش بست
ات : باشه
کوک : پس قبوله دیگه
ات : آره ولی فقط یکی ها
کوک : آره *لبخند شیطانی
خب خودتون تصور کنید
بعد ۵ راند 😈😂
ات : بسه دیگه
کوک : فقط یکی دیگه
ات : نع از دیشب تا حالا ۱۵ راند رفتی کافیت نیست
کوک : نه فقط یکی دیگه لدفنننننن *خودشو کیوت میکنه
ات : اوخیی چه کیوت شدییی
کوک : نمیزالیی
ات : اوخییی نکن دیگ
کوک : پلیززز نمیزالی
ات : باشه
کوک : اوکیی ددی شروع کنه
بعد ۳ راند 😂😂
ات : واییی دیگه نمیتونم
کوک : باشه ( توجه همه حرفا نفس نفسه )و کوک ازش کشید بیرون
ات : دیگه تا ۳ ماه خبری نیست
کوک : چرااا
کوک : ما که زیاد نلفتیم
ات : دیگه خر نمیشم
کوک : ینی شی
ات : بهش فک میکنم
کوک : یسسسس
و شروع کردن یه بوسه شروع کردن
( دقت میکنید ات پاره شد از دیشب ۱۸ راند تازه ازشم نکشیده بود بیرون )
ات : کوکی دلم خیلییییی درد میکنه
کوک : بریم حموم
ات : هوم
کوک : اوکی تو بلند شو تا من ابو باز کنم
ات : باشه
و خواست بلند شع که دلش تیر کشید و افتاد رو تخت
ات : کوک من نمیتونم
کوک : باشه و برآید استایل بغلش میکنه و میبره حموم
حموم کردن و اومدن بیرون
ساعت ۴ بود
ات : کوکی گشنمه
کوک : خوردن مال من کافی نبود واست ؟؟
کوک : از این به بعد بیشتر بخور
ات : کوک اینجوری نکن دیگههه
کوک : باشه *خنده
کوک : بیا بریم پایین
ات : ولی من نمیتونم بیام
کوک : باشه خودم بغلت میکنم
و ات رو بغل میکنه میبره پایین و ناهار میخورن
زیادی نوشتم
شرطا : ۳۰ لایک
۱۰ کامنت نظرتونو بگید درباره فیک
۲۰۰ تایی شیم ینی دو فالور
۳۱.۹k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.